نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 22 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 28 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 27 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه 80 ( به بهانه 30 امین ماه زندگیت )

عزیز دلم   ونداد قشنگم:  هر روز که میگذره بیشتر وبیشتر به این نتیجه میرسم که مادر بودن هیجان انگیز ترین کار دنیاست.  حس قشنگیه که تو هزار سخن و افسانه وفلسفه ومنطق نمیاد...  دست کشیدن تو موهای نرم و خوشبوی پسرت با هیچی تو دنیا  برابری نمیکنه وقابل مقایسه با هیچ لذتی توی دنیا نیست...  حتی اگه خواب هات نیمه تموم بمونه ... حتی اگه جیغ و گریه خونه رو پر کنه... و حتی اگه گاهی دلت برای خودت تنگ بشه...  حتی اگه  بعضی وقت ها دلت سکوت بخواد  و تنهایی  وتنها صدایی که اون لحظه میفهمی جیغ و صدای مامان کردن یه پسر کوچولو...  ولی این واقعیته که نبودنت حتی ...
29 مرداد 1392

نامه 79(سفر به شهر مشهد)

  نمیدونم اولین حسی که با دیدن این تصویر بهت دست میده چیه؟   گشتم به دیوار حریمت  جایی ننوشتند گناه کار نیاید...  السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا    سلام همه هستی من پسر قشنگم که داری به 30 ماهگیت نزدیک میشی  دیگه خیلی بزرگ شدی این قدر بزرگ که میتونی همه کارات رو خودت انجام بدی بدون اینکه به ما احتیاج داشته باشی...  عسل من این دومین باری بود که تو این دوسال  ونیم سنی که از خدا گرفتی میرفتی مشهد اخه نذر دارم که هر سال تو رو ببرم ولی اون دفعه هشت ماهه بودی و خیلی  راحت تر بود سفر کردن ولی این دفعه بزرگ شده بود ی دیگه مثل اون موقع قابل کنترل نبودی  و...
28 مرداد 1392

بدون عنوان

 مرسی از همه دوستای گلم که جویای احوالمون هستند باید بگم که ما اومدیم ولی ونداد بد جور سرما خورده واین چند وقت همش در گیر اونیم و خودتون هم که میدونید مسافرت وچمدون و تمیز کاری و ...     به زودی میایم با کلی عکس پس فعلا این گل رو داشته باشید تا بعد   ...
20 مرداد 1392

نامه 78 (باورم نیست...)

این روز ها دچار شده ام ... حس لطیفی است که سال هاست با ان  زندگی میکنم و به قول سهراب  دچار یعنی عاشق... مگر میشود وقتی غرق بوسه ام میکنی سرمست نشوم ؟!...  مگر میشود  با تو بازی کنم وغرق لذت نشوم ؟!...  مگر میشود تو باشی  وبا تو عشق ودوست داشتن وعشق ورزیدن را بیشتر یاد نگیرم و عاشق تر نشوم؟!... پس اگر میبینی حال این روز هایم عجیب است دچار شده ام این روز ها عجیب دوست دارم روز هایم را با تو بگذرانم...   ********************* پسرک دوست داشتنی 2 سال و 5 ماهه من این روز ها خیلی کارات جالب شده  بعضی وقت ها یه کارایی میکنی میمونم که چه جوری باید باهات رفتار کنم تازگی ها خیلی هم خودسر و حرف گوش...
7 مرداد 1392

یه خونه با دو قبله

سلام شیشه عمر مامان  امروز روز نهم ماه رمضان  1392  و این دومین  ساله که تو با حضورت سفره افطارمون رو نورانی میکنی  دلم میخواد بگم که چقدر فرشته ای ولی نمیدونم چه طوری باید بنویسم  از حضور نورانیت  ... امسال این اولین سالیه که دارم روزه میگیرم بعد از  سه سال  و از شانس منم دقیقا توی بلند ترین روز هاش افتاده خیلی سخته  که بخوام پا به پای تو حرف بزنم وبازی کنم وبدوم و کتاب بخونم و ... اخه مامان تو انرژیت زیاده من که نمیتونم  این روز ها خیلی ضعف دارم بعضی وقتها فکر میکنم که دیگه فردا نگیرم بعد دوباره موقع سحر پشیمون میشم موندم نمیدونم باید چی کار کنم خدا خودش کمک کنه ... ااین روز ه...
30 تير 1392

نامه 77(روزهای شیرین با تو بودن)

سلام پسرم ستاره زندگیم امرو 20 تیر 1392 ودومین روز از ماه رمضان است .رمضان ماه خودساختگی ماه تربیت برای خوب بودن خوب دیدن و خوب ماندن است. پسرم هنوز خیلی کوچولویی که بخوای بدونی این چیز هایی که دارم برات مینویسم چه معنی میده تو خوب وپاکی ومعصوم .همه کارات معصومانه است همه رفتارات از روی پاکیه ولی دوست دارم وقتی این نوشته ها رو میخونی توی هر سنی که هستی باز هم خوب وپاک باشی. میدونم مامان این از دست دادن معصومیت با بزرگ شدنم  رابطه معکوس داره این رسم دنیاست ولی تو سعی کن خوب بمونی وسعی کن هیچ وقت کسی رو ازار ندی وکسی رو نرنجونی این که سعی کنی ادم باشی خیلی سخته ولی ماه رمضان فرصتی برای این کار تو از همه ما های رمضانت خوب استفاده کن... ...
27 تير 1392

نامه 76( پسر 2 سال و 4 ماهه من)

پسرکم سلام  عزیز دل  2 سال 4 ماهه من ببین چقدر زود دارن روزها پشت  سر هم میگذرند وبهمون اجازه لذت بردن  از این لحظات رو نمیدن تا چشم به هم میذاری میبینی روز ها گذشتند  و تو موندی یه عالمه کار نکرده و یه دنیا فرصت از دست داده ...  دوست دارم بغلت کنم فشارت بدم بوت کنم ولی این قدر درگیر روزمرگی ها شدم که یادم میره  چطور ساعت میگذره  حتی بعضی وقت ها وقتی خوابیدی تازه یادم میوفته که ااا خواستم باهات  اون بازی رو بکنم ولی یادم رفته یا اون خوراکی رو بدم ولی...   همیشه صبح ها خونه ایم ولی بعد از ظهر ها وقتی از خواب بیدار میشی با همدیگه میریم بیرون با هم میریم پارک یا ...
5 تير 1392

دلخوشی ها کم نیست...5

پسرم کودک دلبندم   گاهی برای رشد کردن باید سختی کشید   گاهی برای فهمیدن باید شکست خورد   گاهی برای به دست اوردن باید از دست داد   چون برخی از درس ها در زندگی فقط از طریق رنج ومحنت اموخته میشوند            دوستت دارم را من دلاویز ترین شعر جهان یافته ام این گل سرخ من است دامنی پر  کن از این گل که دهی هدیه به خلق که بری خانه دشمن که فشانی بر دوست....               ...
2 تير 1392

بدون عنوان

پسر قشنگم از امروز اسم وبلاگت رو عوض کردم گذاشتم :   * ..نامه هایی از جنس عشق(ونداد)..*       اسم قبلی وبلاگت ونداد نهایت ارزوی ما بود     ...
25 خرداد 1392

نامه 75

سلام وندادم  این 75 نامه ای که دارم توی این چند وقت برات مینویسم بعضی وقت ها از خوبی ها میگم وبعضی وقت ها از بدی ها از شادی ها و بعضی وقت ها هم از غم ها. دلم میخواد وقتی داری این نامه  ها رو میخونی عشقی که پشت همشون بهت دارم رو احساس کنی دلم میخواد بفهمی که تو ی هر کلمه چقدر  عشق پنهون شده  دلم میخواد بدونی تا اون جایی که شده   از خاطراتمون برات نوشتم  اگه بعضی وقت ها نتونستم ببخش مامان , اخه واقعا یه زمان هایی دوست ندارم ازت عکس بگیرم وبذارم همون جور که دلت میخواد کارت رو انجام بدی بعضی موقع ها احساس میکنم که با این دوربین دارم دیونت میکنم  حتی خودمم خسته میشم   تصمیم دارم وقت بیشتری رو بهت اختصا...
22 خرداد 1392