نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 16 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 21 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه 78 (باورم نیست...)

1392/5/7 2:32
نویسنده : مامان بهاره
810 بازدید
اشتراک گذاری

این روز ها دچار شده ام ...

حس لطیفی است که سال هاست با ان  زندگی میکنم و به قول سهراب  دچار یعنی عاشق...

مگر میشود وقتی غرق بوسه ام میکنی سرمست نشوم ؟!...

 مگر میشود  با تو بازی کنم وغرق لذت نشوم ؟!...

 مگر میشود تو باشی  وبا تو عشق ودوست داشتن وعشق ورزیدن را بیشتر یاد نگیرم و عاشق تر نشوم؟!...

پس اگر میبینی حال این روز هایم عجیب است دچار شده ام این روز ها عجیب دوست دارم روز هایم را با تو بگذرانم...

 

*********************

پسرک دوست داشتنی 2 سال و 5 ماهه من این روز ها خیلی کارات جالب شده  بعضی وقت ها یه کارایی میکنی میمونم که چه جوری باید باهات رفتار کنم تازگی ها خیلی هم خودسر و حرف گوش نکن شدی  واصلا از کسی حساب نمیبری  میدونم مقتضای سنت به خاطر همین بهت زیاد گیر نمیدم ولی تو فکر اینم که پیش یه مشاور برم!...

  دیگه حتی کتاب های اموزشی هم به درد من نمیخوره  ... 

از حال این روزهات  بگم که  یاد گرفتی دیگه جمله میگی  وهر چی بگیم پشت سرمون تکرار میکنی البته کلی فکر میکنی تا فعل مورد نظرت  رو پیدا کنه ولی  خوب خیلی پیشرفت کردی وما هم خیلی سعی میکنیم مواظب حرف زدنمون باشیم   اخه میبینم که بعضی وقت ها یه حرف هایی تحویلم میدی که نمیدونم از کجا یاد گرفتی  باز خوبه خدا رو شکر ادم بد زبون تو اشناهامون نداریم وگرنه دیگه نمیدونستم باید چی کار کرد ...غ6غ

 به برنامه های پرشین تون به شرط این که شعر داشته باشه علاقه داری  وهمین طور عمو پورنگ و خیلی جالبه که ساعت شروعش رو میدونی ولی کلا تلویزیونی نیستی فقط برای دو دقیقه نگاه میکنی و بلند میشی میریهخت

 کاری که تازگی ها انجام میدی اینه که میری از ابسرد کن لیوان رو پر پر میکنی  وبعد من باید  بشینم رو ی مبل و تا اون جایی که بتونی خودت میخوری و قتی نتونستی دیگه بخوری من و  مجبور میکنی بقیه اش رو بخورمحالا فرق نمیکنه که من تشنه باشم یا نه ؟! بعد تازه از کارت احساس رضایت میکنی یه لبخند ژوکوند تحویلم میدی...قفثق

 وای از این کنترل کولر بیچاره نگو که روزی 500 دفعه خاموش و روشن میشه دو دقیقه ای یه بار میگی ونداد دردشه( سردشه ) میری خاموش میکنی دوباره میگی ونداد گمه روشن میکنی بعد جالبه تا خاموش میکنی میای میگی کوب شد ؟لا

 به حالت چشم وابروی همه  با دقت  نگاه میکنی چه ادم های توی تلویزیون چه توی کتاب چه چرنده چه پرنده اصلا فرق نداره  برات مهمه که چشماشون بسته است یا بازه  اخم کردن یا میخندن ودلیلش رو هم واقعا نمیدونم ؟... دیروز اومدی میگی: مامان  پلنگ دورتی چشماش بسته است بازش کن 

 من : مامان توی تلویزیون خوابیده .تو هم گریه که باید بری چشماش رو باز کنی  به هیچ صراطی هم مستقیم نبودی

وای یه خبر مهم این که دیگه به جای هنداد میگی  ونداد البته و رو بیشتر شبیه ف تلفظ میکنی  از بس که میگفتی هنداد باور همه شده بود که اسمت هنداد  حالا اگه کسی بگه هنداد تو با عصبانیت ویه قیافه جدی بهشون تذکر میدی: هِنداد نه ونداد ...قغ

این چند روزه رو خونه مامانی اینا بودیم   تو هم گیر میدادی به مامانی بیچاره  و همه کارات رو اون باید انجام میداد  حتی موقع خواب اونم باید حتما پیش تو میخوابید یه بار که پیشت دراز کشیده بود با پا زدی توی سرش بعد که مامانی گفت اخ تو میگی چی شد؟جوجو مامانی مامانی پوکوند!

خلاصه این که حسابی شیطون بلا شدی  راستی مامان تا کی میخوای من وصدا کنی مامانا  باور کن یاد غذای کودک هامانا میفتم وقتی صدام میکنی عغ

 یه روز پارک با مامانی و بابا جون

لبذب

 همبازی  ونداد توی هر شرایطی که باشه( مامانی)فق6غ

لبذ

لذب

لبذ

این جا هم گیر داده بودی که این توپ ها ی بتونی  رو قل بدی هر چی هم که بهت میگفتم مامان اینا گیر کردن به زمین ول کن نبودی 5ف5ق

 

لبذر

 

بیر

رلبر

اینم ونداد  در حال فرار از دست باباجون ومامان یعنی داغون شدیم این قدر دنبالت دویدیم تو این گرماکم.

 

ربی

قلب

 

 ذ ی

 مخفیگاه جدید اسباب بازی های ونداد خانخنثی

مت

 ببین چی به روز عروسک بیچاره اوردی از بس لباساش رو در میاری میری زیر اب میگیریشون میگی  نینی حمومزبان

اذدا

 اینم  سری جدید اسباب بازی هایی که وقتی میخوایم بریم بیرون باید با خودمون ببریم  تازه الان چند تاش از دستت افتاد و هر کاری کردی دیدی تو دستت جا نمیشه بیخیال شدی کاش حالا وقتی میرفتیم بیرون دستت میگرفتی بعد از چند دقیقه من باید بغلشون کنمابرو

رذب

 

ال

نماز پسرم توی هیچ شرایطی ترک نمیشه حتی در حال بپر بپر روی تختنیشخند

اد

قربون اون قیافه متعجبتقلب

زب

 این  که میبینی ماشینت  که زدیش به دستگیره یخچال خنثی

 بعد تازه گریه میکردی میگفتی ماشین هزر چی میگشتم پیداش نمیکردم بهت گفتم خودت میدونی کجاست گفتی :اره اون داست و اومدی این صحنه رو نشونم دادی

تدا

 این خشک کن هم شده جز دکوراسیون خونمون جرات نداریم از توی اتاق بیرون ببریمش مگه تحت نظر شمازبان

تادل

 

 راستی عزیزم قراره چهارشنبه بریم مشهد  امیدوارم پسر خوبی باشی ونخوای اذیتم کنی چون هنوز مشکل غذا خوردنت بر طرف نشده نمیدونم  اون جا با تو بد غذاییت چی کار کنم

 پس بای بای تا  بعد از مسافرتلب

ل

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (29)

خواهرفرناز
7 مرداد 92 15:11
سلام
جیگری این قدر نامانی را ازیت نکن شیطون بلا چه تو پارک چه تو خونه


نمیتونه قول بده
مامان محمد امين
8 مرداد 92 1:18
به به چه پسره باهوشي كه جا پاركه خوبي واسه ماشينش پيدا كرده...سفر خوش بگذره ونداد جوووون


مرسی خاله جون
مامان آناهیتا
8 مرداد 92 1:28
سلام عزیز خاله خیلی دوست دارم

چه تلاشی می کنه تا توپ بتونی رو حرکت بده
خیلی عزیزی


مرسی عزیزم ما هم شما رو خیلی دوست داریثم
زری مامان مهدیار
8 مرداد 92 12:39
ای جیگرشوووووووو این قدر شیطون شده
وای بهاره جون دلمون برات یه عالمه تنگ شده بود چه خوب که از خودت هم عکس گذاشتی



مرسی زری جونم
مامان پندار
9 مرداد 92 2:25
عزیــــزم ... چند تا ماچ محکم برای تو خاله جونی
واقعاً از کارهاش و عکسهاش کیف می کنم خدا حفظش کنه ... عاشق لبهای خوشگلشم
نمی دونم پس کی میشه پندار منو بوس کنه؟؟؟


شرمنده امون میکنی عزیزم[ خجالت]
به همین زودی ها عزیزم یه رویای خیلی نزدیکه
محبوبه مامان الینا
9 مرداد 92 8:59
عزیزم هنداد نه ببخشید ونداد خیلی جیگرطلا و شیطونی خیلی برام جالبه که ونداد به چشم و ابروها دقت میکنه خدا به دادت برسه موقع عروس انتخاب کردن بهاره جون
خدا سایه پدر و مادرتون رو همیشه رو سر تون حفظ کنه
ماشین رو دستگیره یخچال
بوووووووووووووس برای ونداد عزیزم
سفر خووش بگذره دوستم


راست میگی محبوبه جون بیچاره شدم خواهر
مرسی حتما دعاتون میکنیم
زهرا
9 مرداد 92 16:59
فدای این پسرنازوخوشتیپ
نمیدونم چراهمه بچه هابه خشک کن علاقه دارن روژان هم همینطوره
حالاخوبه وندادسردش میشه ماکه به خاطرعروسک روژان که سردش میشه کولروخاموش میکنیم
انشالله به سلامتی مشهدبری وبرامون دعاکنی وباخاطره های خوب برگردی

از دست این شیطونک ها

حتما عزیزم یادم ن نرفته بودید برای همه دعا کردیم
مامان ریحانه جون
9 مرداد 92 18:25
سلام.. عبادتتون قبول... ریحانه من در جشنواره نی نی شکمو شرکت کرده کد ریحانه 845 هست لطف بزرگی میکنی اگه کد 845 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنی واقعا ممنونت میشم اگه بتونید کد 845 رو با چند تا خط موبایل متفاوت به شماره ی داده شده ارسال کنید که نورالانور میشه و واقعا شرمنده میکنید اگه لطف کردی و رای دادی بهم خبر بدی ممنون میشم هم برای اینکه از لطف و مهربونیت تشکر کنم هم برای اینکه تعداد آرا رو داشته باشم پیشاپیش از لطفت واقعا ممنونم اگه خواستی عکس جشنواره ای ریحانه رو ببینی زحمت بکش و یه سر بیا وب ریحانه , عکس جشنواره ایش رو گذاشتم مرسی از لطفت دوست خوبم ارسال کد 845 به شماره 20008080200یادت نره ها ریحانه روی رای های شما دوستای گل خیلی خیلـــــــــــــــی حساب کرده.... خیلی خیلی خیلی ممنونت میشم به نی نی من رای بدی امیدوارم بتونم یه روزی یه جایی تویه دلخوشی هاتون جبران کنم موفق و پیروز باشی
پرهام ومامانش
10 مرداد 92 12:57
از اخر شروع کنیم پیش پیش زیارتت قبول باشه وندادجونم

مامانی ازاول اینجوری بدغذا بود یا که بزرگتر شده اینجوری شده؟

مامانی خسته نباشیدددددددددددد حسابی باین وندادجون

من هنو باین مرحله نرسیدم ولی تو همین مرحله هم دارم کم کم جا میزنم !

بوس بوس برای ونداد جون




مرسی گلم

از همون لحظه اول که فرنی رو دید این جوری شد




طراح وبلاگ
11 مرداد 92 14:43
سلام وبلاگ قشنگی دارین. اگه میخواین قالب وبلاگتون مخصوص خودتون و با عکس های انتخابیتون طراحی شه به پیج http://ghalebe-weblog.blogfa.com سر بزنید. به 10 نفر اول 4000 تومان تخفیف داده میشه
یه مامان
11 مرداد 92 23:51
سلام عزیزم
ماشالا به این پسمل نانازی
دوست جدید نمیخوای ؟
دوست داشتی لینک کن خبر کن منم لینک کنم
از طرف من وندادو ببوس


ღ مونا مامان امیرسام ღ
12 مرداد 92 4:19
سلاام دوستم
مسافرت خوش بگذره.مارو دعا کنید
قربونت برم که اسمت رو یاد گرفتی عزیزم
جریان کولر خیلی بامزه بود.شاید واقعا سردش میشه
ماشین رو نگاه کن کجا برده


حتما عزیزم یادم نرفتید برای همه دعا کردیم
نه بابا همش فیلم
مامان آناهیتا
12 مرداد 92 16:59
کجایی مامانی
صوفیا مامان سامیار
13 مرداد 92 4:27
ایییییییییییی جانم خیلی باحاله این پسری ایشالله به سلامتی عزیزم ما رو هم دعا کنید راستی بهاره جون این کدوم پارکهخوشمان امد



مرسی عزیزم
عزیزم اهواز پارک جزیره
مرجان مامان اران
13 مرداد 92 17:29
الهی عزیز دلممم چقدر دوست داشتنی و ناز شدییییی
شیطون بلاااااا ماشالا به جونتتت
بهاره جون ببخشید دیر میام پیشتون خودت میدونی چقدر درگیرممم
ببوس خوشگلیو کلی دلم تنگیده بود براتوننننننننننننننن

مرسی مرجان حونم میدونم عزیزم همین که میای هم خوشحالم میکنی
ما هم همین طور
الی مامی آراد
14 مرداد 92 1:57
شیطون بلا راست میگی عزیزم ادم نفس کم میاره دنبالشون اینور اونور بری


نگو تو رو خدا
لیلا مامان پرنیا
14 مرداد 92 17:17
عزیزمی عشق خاله


مامان سانلی
16 مرداد 92 4:00
سلام بهاره جونم
قربون ونداد جونم با همه شیرین کاریهاش...

نیستی خانومی....البته منم این مدت خیلی کم میام نت....دعوتت کردم به بازی وبلاگی یه سر به وبم بزن.

بهاره جون چند سالته؟ به نظرم خیلی کوچولو اومدی تو عکسها

فکر میکنم الان مشهد باشی...خوش بگذره بهتون...زیارتتون هم قبول باشه ما رو هم دعا کنین..
بوس برای مادر و پسر عسل

مرسی سمیه جونم لطف داری
اره خانم رفته بودم مسافرت
چشم حتما میام
حتما عزیزم
[بوس]
مامان ساجده
16 مرداد 92 17:16
واي چه جالب مثل اينكه واقعا اقتضاي سنشونه چون دقيقا متينم مثل ونداد شده منم به اين نتيجه رسيدم كه متين رو ببرم مشاور ولي حالا يكم اميدوار شدم
به گل پسرمون كه بالاخره اسمشو درست گفت
انشاالله هميشه سايه پدر و مادرتون بالا سرتون باشه عزيزم


اره واقعا تو بد سنین
مرسی گلم
مامان آناهیتا
17 مرداد 92 16:35
سلام عزیزم ، عید بر شما مبارک
لیلا مامان پرنیا
17 مرداد 92 18:45
همیشه لحظه خداحافظی"صاحبخونه دم در به مهمونش لبخند میزنه ! لبخند خدا گوارا... عیدتون پیشاپیش مبارک
هیراد و عمه لیلاش
18 مرداد 92 15:17
بگذشت مه روزه ، عید آمد و عید آمد

بگذشت شب هجران، معشوق پدید آمد

آن صبح چو صادق شد، عذرای تو وامق شد

معشوق توعاشق شد، شیخ تو مرید آمد

عید سعید فطر بر شما مبارک


مرجان مامان اران
18 مرداد 92 17:32
عیدتون مبارک عزیزمممم
آناهیتا مامانیه آرمیتا
19 مرداد 92 5:11
چه عکسهای نازی چه مامانی ومامان وباباجون دوست داشتنی داره وندادجونم گل پسرشیطون آخه مخفیگاه ازاون مخفی ترنبودعزیزم خوش بگذره دوستم
مامان ایسا
19 مرداد 92 11:59
قربونت برم وروجک شیطونییی میکنی این بوس ها واسه بهاره جون و مامانیش


مرسی خاله جون این چه حرفیه
مرسی گلم
آتيلا جون و مامان شيما
20 مرداد 92 0:45
بهاره پيام قبلي نميخواستم خصوصي باشه...
دستم خورد...
شرمنده...
ببوس آقا ونداد خوشتيپ رو...


اکشال نداره
محبوبه مامان الینا
20 مرداد 92 7:01
خصوصی


مامان آنی
22 مرداد 92 12:36
ماشاله به این شیطونییییی آران جونیییییییییییییییییی
حامی
11 بهمن 92 0:32
عکس ونقاشیش و بدید چاپ کنم.09379648913