نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 25 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 30 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه 103 (عید امد وعید امد ......)

1393/1/27 2:13
نویسنده : مامان بهاره
543 بازدید
اشتراک گذاری

 

 سلام پسرم

بالاخره بعد ازیه مدت طولانی  وقت کردم وبیام برات بنویسم. امسال عید مثل سال های قبل جایی نرفتیم، چون خوزستان به اندازه کافی قشنگ وسر سبز هست و هوای خوبی که کمتر وقتی میتونیم ازش استفاده کنیم .خلاصه این که امسال هم ترجیحا مثل پارسال موندیم خوزستان وحسابی از اب و هوا ومناظر بی نظیر لذت بردیم  وصد البته که کلی وقتمون با مهمونی ومهمونداری پر بود  وعجیب این که نرسیدیم  خیلی جاها عید دیدنی بریم  وتازه بعد از عید خیلی جاها رو رفتیم خجالت

 واما بگم از پسرم که امسال براش با سالهای قبل خیلی فرق داشت واز عید وماهی وسبزه وصد البته سماق خوشمزهحسابی لذت برد  وتا روز ی که سال تحویل شد بالای 5 تا ماهی خریدیم ولی هر دفعه میمردند. بار اول که  ماهی ها رو توی خیابونا میدیدی کلی ذوق کردی ومنم برات یه دونه خریدم و ازت خواستم براش یه اسم انتخاب کنی وتو هم اسمش رو گذاشتی دوز کوچولو   حالا به چه معنی بماندخجالت بهت گفتم فردا که بیدار شدی باید بهش غذا بدیم. تو هم شب با ذوق غذا دادن به ماهی زود گرفتی خوابیدی ، ولی فردا که من بیدار شدم دیدم ماهی مرده کلی غصه خورد م واشک ریختم براش.  اصلا من از اولش از ماهی عید متنفر بودم چون هم بوی بد میده هم  هر وقت میمیره ادم کلی عذاب وجدان میگیرتش،نگران  خلاصه  تا قبل از این که بیدار بشی انداختمش  دور وقتی بیدار شدی سراغ دوز رو ازم گرفتی که من بهت گفتم از توی پنجره فرار کرده وتو هم هاج وواج موندی نگام کردی وگفتی: مگه بال داره؟ ومن مجبور شدم دروغ بگم که اره بال داره خجالت خلاصه این قضیه پنج بار دیگه تکرار شد وهر 5 تا ماهی مردند اخر به علی رضا گفتم من دیگه ماهی نمیگیرم  اصلا سفره هفت سین بدون ماهی مگه چشه؟نیشخند 

 گذشت تا روز سال تحویل که دیدم بابا عصری با دوتا ماهی گنده اومد داخل وگفت سفره بدون ماهی هرگززززززززززززنیشخند   این قدر ماهی ها بزرگ بودند که  توی تنگ جاشون نمیشد هر کی میومد خونمون عیددیدنی میگفت: باابا اینا اشباهی سر سفره هفت سین اومدند پاشید برید سرخشون کنید بخوریدشونخنثی بابا هم که به جای غذای خودشون بهشون نون میداد که اخر سر حرصم در اومد وبهش گفتم نه که خیلی باربی هستند تو رو خدا یکم بیشتر بهشون برس بزرگ بشند بیچاره ها ضعیف شدندکلافه

 امسال خیلی جالب بود معنی عیدی رو خیلی خوب میفهمیدی وازش استقبال فراوان میکردی طوری که هر کی دست کی  دست میکرد تو کیفش میگفتی  عیدی ه منهنیشخند وکلی باعث خجالت بودی مادرررررررررررررررزبان 

 اینم عکس های سفره هفت سینمون انشالله تو پست بعدی هم عکس های لالی رو میذارم  البته اگه سال بعد نشهنیشخند این روزا عجیب حس نوشتن ندارم ببخشید دیگهمژه

 

کعع

کن

ک

.اد

 ونداد که این روزا مدل فیگوراش یکم عجیب شده ابرو

.د

دد

  واما پسرم موقع گرفتن عیدی از باباشقلب تمام قران رو واسه گرفتن عیدی زیر ورو کردیخنده

کن

 ئ

  اینم یه بوس ابدار پسرانه ار پدرلبخند

6

  واینم که تنها عکسی که تونسم از خودم بزارم که میدونم تا چند دقیقه دیگه قابل رویت نیست ناراحت امسال یه فرق دیگه هم میکرد پسرم سر سفره از من وباباش کلی عکس گرفت که یا سر نداشتن یا تن ولی چند تاییشون هم خیل خوب شدند که به دلیل مشکلات اخلاقی نمیشه بزارمشوننیشخند

 خدایا ازت ممنونم که اجازه دادی لحظات شیرین بزرگ شدن پسرم رو باچشمام ببینم وبا قلبم لمس کنم هزار بار ازت ممنونمبغل

08

 

 


در هــــر جغــــرافیـــایے کــــــه بـــــــاشم "جهــــــــــت هـــــــا"

 

تفاوتے نـــــــدارند... تمــــــــام دامنـــــــــــه هــــــــاے دلـــــــــــم

 

رو به سمت"خنــــــــــده هـــــــاے " توستبثص

 

 

 

 بهار 1393............

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (16)

ال هام
22 فروردین 93 12:29
این پست رمزی شخصی هست یا رمزی عمومی عایا
مامان فتانه
22 فروردین 93 15:47
Ma ramz lotfan
محبوبه مامان الینا
23 فروردین 93 10:09
چرا رمز دار شدی دوستم؟
مامان آیسو وآیسا
23 فروردین 93 13:35
بهاره جون اگه ممکنه رمز
زهرا
26 فروردین 93 16:05
سلام بهاره جون امیدوارم نوروز خوبی پشت سرگذاشته باشی وروزهای بهتری درانتظارت باشه
زهرا
26 فروردین 93 16:06
لطفا رمز؟
مامان آیسو وآیسا
27 فروردین 93 12:44
خیلی قشنگ بود پست بهاریت دوستم هفت سین هم بسیار زیبا بود دوباره عیدتون مبارررررررررررررررررررررررررررک بوس به روی ماه ونداد جووووونم ومامان مهربونش
محبوبه مامان الینا
30 فروردین 93 11:47
سلام به بهاره عزیزم تنبل جونی نبینم فاصله پستها زیاد بشه ها آثار همنشینی با دوستان (امثال ِ من)تاثیر نذاشته روت یا خدا اون ماهی ِ یا کوسه ی قرمز دم عیدی چه کشت و کشتاری بوده خونتون ( ماهی هارو میگم) ونداد عزیزم مث همیشه خوردنی با اون ژستای قشنگش موفق باشی دوست خوشگلم
مامان آیسو وآیسا
30 فروردین 93 20:16
روزت مباررررررررررررررررررررک دوستم
زری مامان مهدیار و صدرا
30 فروردین 93 23:43
سال نوت مبارک دوست خوشگلمممم روز هم مبارک مامانی با احساس ایشالا خدا گل پسر نازنینت رو برات حفظ کنه
مامان آناهیتا
31 فروردین 93 23:06
ای جانم عزیز خاله چقدر عکس هات خوشگلن مامان مهربون روزت مبارک
ال هام
31 فروردین 93 23:50
قدم رنجه فرمودین بانو میذاشتین عید سال بعد تشریف میاوردین خوووووووو یهو
مامان آروین
3 اردیبهشت 93 14:00
سلام عزیزم ، سال نو مبارک انشالله که سال خوبی رو در کنارگل پسر نازنین و همسر عزیزت داشته باشی و بهترین لحظات رو در کنار هم خوش خرم شاد و سلامت سپری کنید با آرزوی بهتریت و برترینها برای شما که نازنینید
مامانی کسرا
6 اردیبهشت 93 11:22
اتفاقا ماجرای ماهی عید ما هم باحال بود،یه بار کسرا تو تنگش شیر ریخت، یه بار چایی .... تا الان زنده موندش معجزه است چه سفره تون قشنگه! چه تنگ بزرگی آخ منم با گذاشتن عکس همین مشکلُ دارم! فک کن!عکس مربی مهد کسرا رو حذف کرده، چون بی حجاب بوده!!!!!! روزاتون بهاری دلتون سبز سبز سبز. همیشه خوب و خوش باشید
ღمونا مامان امیرسام ღ
14 اردیبهشت 93 2:09
سلام عزیزم به چه هفت سین زیبایی البته با وجود ونداد جون که زیباییش چند برابر شده امیدوارم سال خیلی خوبی رو پیش رو داشته باشید خصوصی داری عزیزم
ستارگان آسمان من
15 خرداد 93 3:01