حال این روزای ما
وندادم سلام
خیلی وقته که هیچی برات ننوشتم اخه دیگه این روزا همه لحظه هام رو در اختیارت گذاشتم دیگه هیچ وقتی برای نوشتن ندارم خیلی شیطون شدی مامان مدام در حال خرابکاری هستی اگه حواسم رو بهت ندم اولین چیزی که به دستت برسه نابود میکنی ولی زبونت خیلی راه افتاده دیگه حسابی داری دلبری میکنی
به هر چیز گردی یا هر چیزی که میچرخه علاقه خاصی پیدا کردی مثل ماشین لباسشویی یا تایر ماشین ها...
یه خشک شویی سر رامون هست که وقتی میریم خونه تازه داره ماشینش رو روشن میکنه تا لباسا رو توش بندازه تو هم اگه بزارنت دو ساعت میایستی به چرخش ماشین نگاه میکنی بیچاره مامانی اینا مجبورن لباساشون رو جمع کنند تا وقتی تو میری برات ماشین رو روشن کنند عاشق تاب شدی وقتی میریم پارک باید حداقل 45 دقیقه تاب بازی کنی تا خسته شی البته اگه بشی مدام میگی تند تر یعنی تند تر تاب بدید
هر وقت میبینی یه لباس کثیف شده به زور میخوای لباس رو از تنمون در بیار ی و بندازی تو ماشین خلاصه بدجور درگیریم با تو واین ماشین لباسشویی
هر ادم چاقی رو هم که تو خیابون میبینی میگی گنده ومنم این جوری میشم وکلی خجالت میکشم اخه ماشاا.. یاد گرفتی به جای حرف زدن داد بزنی
به قول دایی بهنام با فامیل دور نسبت داری از بس که هر چی میبینی میگی در حالا فرق نمیکنه که اون چیز در داره یا نه از نظر تو باید درش رو باز کرد
کلمات جدیدی هم که میگی ایناست
الته این اولین جمله است که گفتی تو سن دو سال و یک ماهگی هونه عمه مو مامانی بود (ترجمه):خونه عمه مولود مامانی بود
به بارون میگی نمنم
حباب=حباب
کاکایو= کاکائو
تاتاب=تاب تاب
دیگه=دیگه
هر روز هر روز
عمو اده =عمو عادل
راستی تا یادم نرفته به بابا همچنان بابات میگی وجالبه هر چی که به بابا مربوطه به ت میرسه مثل پای بابا میشه پات
اینم از کارتون مورد علاقه ونداد تنها چیزی که تو رو برای 3 ثانیه پای تلویزیون میخوابونه به غیر از این بقیه روز در حال راه رفتنی
اینم شده کار هر روز مون که بری روی میز این گل رو بدی دست من من سریع باید بگم مرسی عزیزم دست شما درد نکنه بعد هم بوش کنم دوباره بزارمش سر جاش
و اما یه کار تازه ...
جدیدا هر وقت با زحمت تو رو اماده میکنم که ببرمت بیرون (اخه تو این قدر بلوز تنت نمیکنی تا ما بریم درو ببندیم تو هم کلی اشک بریزی وگریه کنی تا رضایت بدی بلوزت رو تنت کنم) بعد شما تازه یادت میاد که اسباب بازیهات خونه جا موندن و میری میاریشون باخودت دده یه به قول خودت هنداد دده
اینم جدید ترین خرابکاریت تو سن دوسال ویک ماهگیت میری قوطی کرم من بیچاره و میاری و میسابونی به موکت وقتی هم دعوات میکنم این قیافت میشه
اخی مامان برات بمیره پسر گلم چند روز پیش که داشتیم برمیگشتیم خونه بابا وقتی خواست بشینه تو ماشین تو بغل بابا این قدر ول خوردی که یه دفعه دیدم صدای گریت میاد فکر کردیم سرت خورده به کوشه در ماشین هی من و بابا سرت و رو میبوسیدیم ولی فردا صبح که بیدار شدی دیدم بالای چشمت کبود شده حالا که یادم اومد بگو چرا این قدر گریه کردی چشمت خورده به گوشه در واقعا شانس اوردیم که تو چشمت نرفته دوباره خدا ازت محافظت کرد پسر گلم
پسر عزیزم عشق من رو با خودت داشته باش عشق من مثل نفس باهاته