پسرک 2 سال و 2 ماهه من
سلام جان من ونداد
این رو زها که میگذرند بزرگ شدنت رو خیلی بیشتر احساس میکنم مرد کوچولوی من میخواد مستقل باشه هر کاری که میخوایم انجام بدیم همش میگه هنداد یعنی خودم انجام میدم لباسات رو خودت میخوای بپوشی حتی خودت هم میخوای انتخاب کنی که چی بپوشی عاشق ادامسی ولی به من اجازه نمیدی که برات پوستش رو جدا کنم با یه صدای نازک میگی هندااااااااااد
هر روز که چشمات رو باز میکنی میری تو یخچال یه دونه تخم مرغ در میاری میگی مق هنداد یعنی ونداد میخواد تخم مرغ رو سرخ کنه بد جور عاشق تخم مرغی ولی صبح ها فقط تخم مرغ پخته با کره میخوری هر کاریت کنم سرخ شده اش رو نمیخوری فقط شب
عاشق اینی که هر جا لیوان چایی دیدی بدویی بری چپش کنی رو ی قالی تا حالا صد دفعه بیشتر بهت گفتم نباید این کار رو بکنی ولی اصلا گوش نمیدی خیلی لجباز شدی لج لج لج ولی من کاری باهات ندارم یعنی لج به لجت نمیذارم این رفتارات نشون میده که داری بزرگ میشی داری واسه خودت انتخاب میکنی ومستقل میشی ومن عاشق اینم که خودت برای خودت تصمیم بگیری
از زور گویی هم که دیگه نگو خیلی فجیع شدی چند روز پیش با شکوفا سر اسباب بازی دعواتون شد تو چنان با خونسردی اسباب بازی رو میکشیدی که من این جوری هیچی نگفتم خواستم خودتون مشکلتون رو حل کنید ولی کار به جاهای باریک رسید اون جیغ میزد و تو با تعجب همچنان داشتی به جیغ های اون گوش میکردی ولی ول کن نبودی هنوز داشتی اسباب بازی رو میکشیدی شکوفا با جیغ رفت پیش مامانش و شروع کرد گریه کردن قربونت برم تو هم حسودیت شد اومدی خودت رو انداختی تو بغلم وشروع کردی گریه کردن
ولی کلا پسر خیلی مهربونی هستی هر چی داری با بقیه تقسیم میکنی از خوراکی تا ... بچه ها رو خیلی دوست داری هر جا بچه میبینی میدویی میری سمتشون ومیگی نینی و شروع میکنی ناز کردنشون ولی اصلا از محیط های سر بسته خوشت نمیاد هر کاری میکنم تو مهد کودک نمیتونم ببرمت اصلا پات رو نمیذاری داخل ومنم اصرار نمیکنم اخه هنوز برات خیلی زوده
تازگی ها یاد گرفتی میای دست میاندازی دور گردنم هی مگی مامان ناز ناز هی بوسم میکنی ومنم ذوق مرگ میشم که پسرم این همه با احساسه
هر جا که باشیم بخوایم برگردیم حتما میری بابای میکنی این قدر خودت رو لوس میکنی تا یه چیزی بهت بدن
یه کبابی سر کوچمون هست که تو عاشقشی واون اقاهه هم عاشقت شده رفته یه بسته رنگارنگ خریده مخصوص تو که هر وقت رد میشی صدات میکنه میری تو بغلش وکلی لاو میترکونید اخر سر هم یه دونه رنگارنگ میگیری وما هم این جوریاز لطف این بنده خدا
این از اون لباسا است که من ازش متنفرم ولی در عوض تو کلی با هاش حال میکنی و عاشقشی و میگی باید وقتی میریم بیرون بپوشم وتو اونلحظه من
اینم همونحرکت چرخشی معروفه که تو کلی بهش علاقه داری والان هم داری دکمه رو نشون من میدی و میگی میچرخه کلا هر چیز گردی از نظر تو میچرخه
این کارو هم تازه یاد گرفتی ونمیدونم داری دقیقا ادای کی رو در میاری اول برس رو میزنی روی عط بعد برس رو میزنی به دیوار
ونداد کجاست
داااااااااالییییییییییییییییییییی
اینم خوراکی های مورد علاقه تو کرهههههههههههههههه
اینم پسر مستقل من که رفته کفشاش رو اورده رو قالی میخواد بپوشه وهی میگه هنداااااد
بچه ام فکر میکنه تمام لباس ددی فقط همیناست وما باید کلی تلاش کنیم تا بلوز رو هم تنش کنیم چیه خوب پسرم دوست داره این جوری بره بیرون
این صحنه ای هم که مشاهده میکنی یک عدد گاو بدبخت بوده که شما باطری های خونه رو انداختی داخلش و به من بیچاره هم میگی باید درشون بیاری فکر کن بعد از کلی تلاش بهت میگم در نمیاد هر کی انداخته خودش هم بره یه چیزی بیاره تا درشون بیارم تو هم رفتی این رو اوردی این چیه به نظرتون پاندول ساعت
اینم یه مدل جدید از خواب ونداد
دوستت دارم هایم تا ابد بی پایان است دوستت دارم تا ابد