ونداد مامان مریض شده
سلام ونداد عزیزم
مامان این مطلب مال 3 فروردین که میخوام برات بنویسم امسال عید ما همش تو مطب دکتر ها گذشت 3 فروردین از خواب بیدار شدی و داشتی توی تب میسوختی فکر کنم 40 درجه تب داشتی بهت استامینوفن دادم ولی تبت نمیومد پایین مجبور شدم پاشویت کنم خلاصه عزیزم 3 روز کامل تب داشتی و با استامینوفن فقط 1 درجه پاین میومد اونم برای نیم ساعت دوباره توی تب میسوختی همش توی اب بودی و داشتی پاشویه میشودی هیچ دکتر لعنتی هم باز نبود 4 فروردین پیش تنها دکتری که باز بود رفتیم و معاینت کرد و گفت چیزی نیست گلوت ملتهب شده شروع یه سرما خوردگیه بهت اموکسی یسلین داد با شیاف دیکلوفناک بابا وقتی از دارو خانه اومد گفت بیا ببریمش یه دکتر عمومی اخه ادم بزرگ هم که دیکلو فناک میزاره داغون میشه چه برسه یه بچه خلاصه دوباره به دنبال یه دکتر عمومی بگرد تا یکی رو پیدا کردیم اونم معاینه کرد گفت چیزی نیست این دفعه برات اموکسی کلاو نوشت منو بگی دیگه داشتم میمردم از بس حرص خوردم از دست این دکتر های احمق مجبور شدیم تا 6 که دکتر های متخصص میان صبر کنیم وتو هم تبت برای یه لحظه قطع نمیشد ومن همش گریه میکردم 6 رفتیم پیش دکتر اطفال و گفت ویروسیه و گوشش عفونت داره باید یه امپول سفتریاکسون بزنه من و بگی این جوری همش التماس دکتر که تو رو خدا با دارو خوب نمیشه گفت ممکنه خوب بشه ممکن هم هست بدتر بشه خلاصه بابا راضیم کرد که بریم امپول بزنیم وقتی که امپول میزدی گوشاو چشماما رو بسه بودم و همش گریه میکردم تو هم اون قدر تو بغلم گریه کردی تا خوابت برد ولی خدا رو شکر تبت دیگه قطع شد ولی این دفعه اسهال شدید گرفتی و بدنت پر از دونه های ریز وقرمز شد دوباره مجبور شدیم 7 ببریمت دکترو گفت اشکال نداره مال همون ویروسه لعنتیه خلاصه یکم اسهالت بهتر شد ولی شکمت خیلی کار میکنه روزی 10 بار تا یکم غذا میخوری سریع میگی پیپی دوباره 11 بردیمت دکتر گفت باید براش ازمایش بنویسم من که دیگه نایی برام نمونده امیدوارم این تعطیلات زهر ماری زودتر تموم شه تا دکتر خودت بیاد و ببریمت پیشش این قدر لاغر شدی که هرجا میبرمت همه غصه ات رو میخورن هر چی که لباس برای عیدت خریدیم همه گشاد شدن نمیتونم بکنم تنت شوارات از پات میافتن خیلی ناراحتم مامان دعا میکنم خدا هر چی زود تر بهت سلامتیت رو برگردونه
خدای مهربونم هیچ بچه ای رو مریض نکن
بعدا نوشت:
عزیز دلم پسر باهوش مامان میتونی کلماتی رو که برات مینویسم بخونی مثل اب بابا مامان مو و ونداد رو ی تخته برات مینویسم و تو میگی که چی نوشتم من هم قبلش برات نخوندمشون
کلماتی رو هم که تازه یاد گرفتی میگی : دایی دون (دایی جون ) مامانی (مامانی) اورت (شورت)
عاشق شعر اندی هستی و تازگی ها یاد گرفتی بهش میگی عمو اندی