یه روز خونه تکونی با ونداد
سلام گلم
من امسال قصد خونه تکونی نداشتم فقط گفتم در حدی که رومون بشه بگیم رفتیم به استقبال بهار
ولی شما توی همون دو روز هم چنان منو تکوندی که من گفتم بهار جون بی خیال هر وقت خواستی تشریف بیاری در خدمتیمممممممم
هر چیزی رو که از توی کمد در میاوردم شما مثل یه مهندس ناظر بالا سرم بودی واول از ذره بین شما عبور میکرد اگه چیزی ازش میموند که میتکوندم در غیر این صورت..
کلی هم شیرین زبون شدی و با کارات دلبری میکنی
دوربین رو در اورده بودم گذاشتم روی میز اومدی بردیش واز دستت افتاد رو زمین بابا هم برش داشت گذاشت تو کمد تو هم گریه میکردی و میگفتی دومبین دومبین( دوربین)
اومدی با پا رفتی روی جعبه اسباب بازی هات بابا میگه نکن عزیزم جعبه بازیت خراب میشه تو هم میگی بادی(بازی)
دیروز با مادر جون اینا توی ماشین نشسته بودیم مادر جون وعمو داشتند با همدیگه بحث میکردند تو هم عصبانی شدی بلند گفتی اووووووففففف من هم این جوری
بهت میگم ونداد ناهار چی بخوریم میگی :کوکو مق دوک(دوغ) نون
میگم ونداد اومدم بخرمت با چی بخرمت میگی نون
بهت میگم ونداد کجا رفتی میگی: الابون(خیابون ) میگم چی دیدی تو خیابون میگی بانت(بانک)
تازگی ها به کتاب مشاغل علاقه پیدا کردی بهت میگم عمومهندسه چی میسازه میگی : هونه(خونه)
عمو نجار چی میسازه : تقت (تخت)
عمو نانوا : نون
عمو کشاورز :قندم(گندم)
عزیز دلم 12 تا هم رنگ بلدی ( ابی وسبز و زرد وقرمز و سیاه و سفید قهوه ای نارنجی صورتی ...)
تا سه هم بلدی بشماری :یک دو ته(سه) با انگشتات هم نشون میدی وقتی که میشماری
همه حیونا رو هم میشناسی بلدی صداشون رو در بیاری به نقاشی هم علاقه عجیبی پیدا کردی عاشق عمه مو لود شدی تا بهت میگیم کجا بریم میگی عمه مو
دارم لباس زمستونی هات رو جمع میکنم ولی ... یعنی داری کمک میکنی
اینم کشوی تمیز از نظر اقا ونداد
این عروسک بیچاره رو هم که میبنی یه زمانی عروسک من بود که تو خونه تکونی پیداش کردی و داری باهاش بازی میکنی کفش بیچاره رو از پاش در اوردی و میکنی تو دستت
من نمیدونم از کی تا حالا ادما با دستاشون راه میرن
وحالا تو پات میره بعد که میبی نی کوچیکه رضایت میدی بکنی پای خود عروسک
این جا هم یه بوس جانانه که به عروسک میدی
اینم عروسک بیچاره من که 26 سال مو داشت ولی الان....