نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 3 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

یه روز خونه تکونی با ونداد

1391/12/25 0:02
نویسنده : مامان بهاره
701 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گلم 

من امسال قصد خونه تکونی نداشتم فقط گفتم در حدی که رومون بشه بگیم رفتیم به استقبال بهارنیشخند

 ولی شما توی همون دو روز هم چنان منو تکوندی که من گفتم بهار جون بی خیال هر وقت خواستی تشریف بیاری در خدمتیممممممممخجالت

هر چیزی رو که  از توی کمد در میاوردم شما مثل یه مهندس ناظر بالا سرم بودی واول از ذره بین شما عبور میکرد اگه چیزی ازش میموند که میتکوندم در غیر این صورت..خنثی

بیل

کلی هم شیرین زبون شدی و با کارات دلبری میکنی

دوربین رو در اورده بودم گذاشتم روی میز اومدی بردیش واز دستت افتاد رو زمین بابا هم برش داشت گذاشت تو کمد تو هم گریه میکردی و میگفتی دومبین دومبین( دوربین) خنده 

اومدی با پا رفتی روی جعبه اسباب بازی هات بابا میگه نکن عزیزم جعبه بازیت خراب میشه تو هم میگی بادی(بازی)لبخند

دیروز با مادر جون اینا توی ماشین نشسته بودیم مادر جون وعمو داشتند با همدیگه بحث میکردند تو هم عصبانی شدی بلند گفتی اووووووففففف من  هم این جوریخجالت 

بهت میگم ونداد ناهار چی بخوریم میگی :کوکو مق دوک(دوغ) نونبغل

میگم ونداد اومدم بخرمت با چی بخرمت میگی نونقهقهه

 بهت میگم ونداد کجا رفتی میگی:  الابون(خیابون ) میگم چی دیدی تو خیابون میگی بانت(بانک)

در

تازگی ها به کتاب مشاغل علاقه پیدا کردی بهت میگم عمومهندسه چی میسازه میگی : هونه(خونه)

 عمو نجار چی میسازه : تقت (تخت)

عمو نانوا : نون               

عمو کشاورز :قندم(گندم)

عزیز دلم 12 تا هم رنگ بلدی  ( ابی وسبز و زرد وقرمز و سیاه و سفید  قهوه ای نارنجی صورتی ...)

تا سه هم بلدی بشماری :یک دو ته(سه) با انگشتات هم نشون میدی وقتی که میشماریچشمک  

همه حیونا رو هم میشناسی  بلدی صداشون رو در بیاری لبخند به نقاشی هم علاقه عجیبی پیدا کردی  عاشق عمه مو لود شدی تا بهت میگیم کجا بریم میگی عمه موابرو

ذبل

دارم لباس زمستونی هات رو جمع میکنم ولی ... یعنی داری کمک میکنیکلافه

gf

mn

طزر

 mb n

 

اینم کشوی تمیز از نظر اقا وندادابرو

لذب

بلذبل

این عروسک بیچاره رو هم که میبنی یه زمانی عروسک من بود که تو خونه تکونی پیداش کردی و داری باهاش بازی میکنی  کفش بیچاره رو از پاش در اوردی و میکنی تو دستتقهقهه

بررر

من نمیدونم از کی تا حالا ادما با دستاشون راه میرنمتفکر

ر ز

ربل

یر

 وحالا تو پات  میره  بعد که میبی نی کوچیکه رضایت میدی بکنی پای خود عروسکآخ

بی

 

لیب

این جا هم یه بوس جانانه که به عروسک میدیماچ

رلب

 

لبذ

اینم عروسک بیچاره من که 26 سال مو داشت ولی الان....ناراحت

رز

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (41)

مامان عبدالرحمن
23 اسفند 91 18:12
سلام مامانی پسرنازی داری خوشحال میشم به وبلاگ منم سری بزنی من لینکت کردم خواستی لینکم کن اینام واسه ونداد جونیا
سولماز مامان آنیل
23 اسفند 91 19:09
سلام ونداد جونم عزیز دلم که انقده دلبری قربون اون عروسک بازیت برم من آفرین به تو که این همه چیز یاد گرفتی باهوش خاله
مامان زینب(زینت پدر)
23 اسفند 91 22:25
سلام عزیزم ،با افتخار لینک شدین ونداد جونو ببوسین
مامان ملیکا کوچولو
23 اسفند 91 23:46
وندادم،خاله قربون اون شیرین زبونیات و اون خونه تکونی کردنت.
منا مامان امیرسام
24 اسفند 91 1:34
خوب مامانی به قشنگی و تمیزی پسرمون خونه تکونی میکنه چرا خودتون رو به زحمت میندازید بسپارید به ونداد کوچولو
موهای عروسک بینوا کو؟
قربون حرف زدنت گوگولی


حتما شما کمک نمیخوای
حدس بزن فکر کنم خودش کچلی گرفته



مامان محمد امين
24 اسفند 91 3:13
ماماني!!!!!!!!!خوشگل خان داره كمك ميكنه خوووووو ونداد كوشولو منم موخاااااااااااااااااااام ... بوس
محبوبه مامان الینا
24 اسفند 91 7:30
وروجک شیرین زبون نازخب مامانی چیه مگه حسااااااابی کمک حالتونه دیگه ببین چه با سلیقه لباسهارو چیده تو کشو


تو رو خدا من کمک نخوام چی کار باید بکنم
مامان آناهیتا
24 اسفند 91 12:57
سلام عزیزم اصلا نمیشه با بچه خونه تکونی کرد من که کلافه شدم با آناهیتا منتظرتونیم تا آخرین نظرتونو تو سال 1391 تو وبلاگ آناهیتا ثبت کنید
محبوبه مامان الینا
24 اسفند 91 13:04
عروسکه کچلش هم خوشگله

اره عزیزم خیلییییییییی
مامان سانلی
24 اسفند 91 18:03
قربون خونه تکونی کردنت بره خاله...ونداد حونم شما چرا...شما زحمت نکش خاله جون.... بهاره جون فکر کنم دومبین تون خیلی خوبه از روی کیفیت عکسها میگم...
مامان شايان
24 اسفند 91 23:24
اي جونم چه خوش عكس هم هست اين پسرك ما
پرهام ومامانش
25 اسفند 91 1:14
نیروی کمکی از ونداد بهتر کجا میتونی پیدا کنی؟
خدا برات حفظش کنه



اتیلا جون ومامان شیما
25 اسفند 91 15:59
خسته نباشید بهاره جون...
دستت درد نکنه شازده که ب مامانی کمک کردی...
حالا خاله من میخوام بخورمت...
با چی بخورمت...؟



خاله جونی با هر چی خودت دوست داری ولی از نظر ونداد با نون
دوستتون داریم هم شما رو هم اتیلای نازم رو


arnika
25 اسفند 91 18:13
ای بابا بچه داری به این زرنگی دو سوته برات خونه رو تمیز می کنه عروسک رو هم که آب و جارو کرده ... دیگه چی می خوای والا!!! خدا صبرت بده خواهر... اما ناراحت نباش سال دیگه خیلی بهتر می شه ... کمکت می کنه ان شاالله
arnika
25 اسفند 91 18:15
من که به شخصه عاشق این بهم ریختناشون هستم ... البته اگه وقت و حوصله باشه که معمولا هم نیست. اما کاشکی اینقد وقت داشتیم که می تونستیم همیشه کنارشون باشیم و ببینم چی کار می کنن. اینقدر که زود بزرگ می شن و آرزوش به دلمون می مونه بااااااااز
مامان آیسا
25 اسفند 91 18:52
خسته نباشی بهارجوووون قربون پسرمون برم
مرجان مامان آران
26 اسفند 91 0:16
به به پسرمون کلی پس کمک کردااااااااااا
خسته نباشی عزیزممممممممم
عزیز دلمیییییییی وندادمممم


اره حتما

خسته کهفکر نمیکنم

اران گلم رو ببوس
سپید مامان علی
26 اسفند 91 7:58
مادر خانمی از خونه تکونی عدخسته نباشی فدای این گل پسر شیرین که می خواسته به مامانش کمک کنه... ای جان عروسک بازیتو عشقه..
متین من
26 اسفند 91 13:40
سلام بهاره جون دوسی یک مدت نبودم ولی دیگه قول میدم مرتب سربزنم بهت ونداد گلی خسته نباشی خاله وای وای توهم مثل متین عروسک های مامانتون رو خراب میکنین اخه چرا شماها شیطنت هاتون هم مثل همه همه عروسکای دنیا فداتون


خوشحالم که حالت بهتره عزیزم
اره خاله میبینی تو رو خدا
fariba
26 اسفند 91 13:48
ای جون دلم.قربون لبای کوچولوت برم ک انقد نمک داری.بوس عزیزدلم


بوس برای محمد حسین جونم
مامان ثمر
26 اسفند 91 15:03
الهیییییییییییی قربونت برم من چقدر آخه کمک مامانی میکنی ای جونم گل پسرم چقدر خوشگل و شیرین صحبت میکنیییییی
ثنا
26 اسفند 91 15:04
خداوندا ، نمیدانم چه تقدیری مرا فرموده ای اما برای دوستان من عطا فرما : هزار و سیصد امید هزار و سیصد و نود بهروزی هزار و سیصد و نود و دو لبخند زیبا سال نو پیشاپیش بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
سولماز مامان آنیل
26 اسفند 91 18:35
پیشاپیش می بوسمت یکی این ور یکی اون ور یادت باشه اولین روبوسی عیدو من کردم…پیشاپیش سال نومبارک.
مامان آنی
26 اسفند 91 19:24
من قربون اون خونه تکونیت برم عزیزدلم


ونداد دیگه
مهسا مامان کیارش
26 اسفند 91 23:59
عاشقتم کوچولوی شیرین زبون


ما هم دوستتون داریم یه عالمه
منا مامان امیرسام
27 اسفند 91 2:46







مامان فتانه
27 اسفند 91 13:41
افرین به این پسری...چه بامزه میحرفی گلم...افرین که این همه چیز بلدی...به موهای عروسک بیچاره چیکار داشتی اخه؟


نمیدونم والله تو بگو

مامان فتانه
27 اسفند 91 13:42
سال نومي شود.زمين نفسي دوباره مي كشد.برگ ها به رنگ در مي آيند و گل ها لبخند مي زند و پرنده هاي خسته بر مي گردند و دراين رويش سبز دوباره...من...تو...ما...كجا ايستاده اييم.سهم ما چيست؟..نقش ما چيست؟...پيوند ما در دوباره شدن با كيست؟...زمين سلامت مي كنيم و ابرها درودتان باد و ...سال نو مبارك ...چون هميشه اميدوار وسال نومبارك...


سال نو به شما هم مبارک عزیزم

آتیلا جون و مامان شیما
27 اسفند 91 15:56
قبون تو پسر شیطون بلا و شیرین زبون...


برای اتیلا جون ومامان گلش





مونس ( امیرعلی و ایلیا )
28 اسفند 91 1:50
´´´´¶¶¶¶¶¶´´´´´´¶¶¶¶¶¶ ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´´´¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶¶ ¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´¶¶¶¶¶´ ´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´¶¶¶¶¶¶¶¶ ´´´´´´´´´´´¶¶¶¶ سال نو مبارک انشاالله سال خوب و پر باری برای شما و خانوادتون باشه و از لحظه به لحظه اش لذت ببرید
مامانی آدرین
28 اسفند 91 10:56
لحظات از آن توست؛ آبی، سبز، سرخ، سیاه، سفید رنگهایی را که بایسته است بر آنها بزن روزهایت رنگارنگ سال نو مبارک . . .
مامان آراد(خاطره)
28 اسفند 91 22:44
سلام خاله جون...عکس آتلیه داریم...نمیای ببینی؟
زهرا
29 اسفند 91 2:41
عیدتان پیشاپیش مبارک .گل پسری رو ببوس
لیلا مامان پرنیا
29 اسفند 91 10:15
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و بخت و تخت بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش، اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام ********سال نو مبارک********
نیم وجبی
29 اسفند 91 13:53
سالی پر از شادی و سلامتی رو براتون آرزو می کنم❤ عیدتون مبارک
مامان زینب
29 اسفند 91 15:47
دو قدم مانده به خندیدن برگ یک نفس مانده به ذوق گل سرخ چشم در چشم بهاری دیگر تحفه ای یافت نکردم که کنم هدیه تان یک سبد عاطفه دارم همه ارزانی تان . . . عید نوروز بر شما مبارک
مرجان مامان آران
29 اسفند 91 23:29
شانس نام مستعار خداست انجا که نمیخواهد امضایش پای داده هایش باشد بارش بی وقفه گمنامترین نام خدا را برایتان ارزومندم پیشاپیش سال نو مبارک
مامان آراد(خاطره)
30 اسفند 91 1:16
دلت شاد لبت خندان بماند برایت عمر جاویدان بماند خدا را میدهم سوگند بر عشق هر آنخواهی برایت بماند بپایت ثروتی افزون بریزد که چشم دشمنت حیران بماند تنت سالم سرایت سبزه باشد برایت زندگی آسان بماند تمام فصل سالت عید باشد چراغ خانه ات تابان باشد سال نو مبارککککککککک
FARIBA
30 اسفند 91 3:21
بر سر سفره احساس اگر جایی بود/ سخن ساده تبریک مرا جا بدهید/ سین هشتم سخن ساده ی تبریک من است/ جا سر سفره اگر نیست/ به دلها بدهید…… سال ۹۲ مبارک
پرهام ومامانش
6 اردیبهشت 92 17:52
فدای اون نشستن که خیلی بامزست