رب گوجه
سلام قلبم
این روز ها که داره تند تند میگذره و به تولد تو نزدیک میشیم حس میکنم رفتار تو هم داره تند تند عوض میشه اخه هر روز یه کارایی میکنی که تا دیروز نکرده بودی مثلا میری در یخچال رو باز میکنی و رب گوجه یا رب انار رو در میاری و میگی مامان در در یعنی درش رو برام باز کن امروز که دیگه نوبر بودی خودکفا رفته بودی سر یخچال و رب گوجه رو در اورده بودی یهو دیدم یه صدای عجیب داره میاد حالا که اومدم تو اشپز خونه دیدم واییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا رب گوجه ریخته رو قالی وسرامیک و کابینت و یخچال و...... منم این جوری از بس ناراحت شدم یادم رفت عکس بگیرم شاید بعدا بخندم خلاصه ما تمیز میکردیم وشما هم بروبر ما رو نگاه میکردی و همش میگفتی نچ نچنچچچچچچچ بعدش هم که اومدی کاسه به دست که یعنی برام رب گوجه بریز وشروع کردی به رب گوجه خوردن
بقیه در ادامه مطلب
دارم بهت میگم چی میخوری میگی اه یعنی مگه نمیبینی
این جا داری میگی ماما دتس یعنی دستام رو بشور فدات بشم که این قدر تمیزی