دومین شب یلدا
سلام مامان پسسسسسسسسسسسسر گلم
خیلی وقته هیچی برات ننوشتم میدونی موندم توش اخه من دیر شروع کردم به نوشتن برات برای همین عقبم نمیدونم الان از 22 ماهگیت بنویسم از 23 ماهگیت بنویسم از شب یلدا بنویسم از 21 دسامبر بنویسم از بارووووووون بنویسم اساسی قاط زدم
ولییییییییییییییییییییییی
تصمیم گرفتم از شب یلدا شروع کنم
پنج شنبه شب یلدا بود ولی من وتو تنها بدون بابا بودیم اخه بابا تا ساعت 12 شب باید سر کار میموند برای همین من وتو رفتیم خونه مادرجون پیش عمه مریم البته عمه مولود هم اومده بود ولی پیش خانواده عمو رضا بود مامانی وبابا جون ودایی بهنامم که مثل هر سال نبودن وما هم مثل هر سال نرفتیم پیششون راستش خیلی ناراحتم تو این چند ساله اصلا تا حالا یه بار هم شب یلدا رو اون جا نبودم
خلاصه شب یلدا بدون بابا ومامانی وباباجون گذشت و تو تا تونستی فندق ها رو لیس زدی ولبو خوردی (البته برای این که به مادر جون ندی تند تند لبو میخوردی) از عصر هم هوا خیلی سرد شده بود ونم نم بارون میومد یه چیز دیگه عمو شیرینی تر خریده بود روش ژله ریخته بودن تو هم مثل ادم های ژله ندیده حالا ژله های روی خامه رو نخور کی بخور کلی هم ازت عکس گرفتم ولی بعدا میزارم چون فعلا اماده نیستند
شب یلدا یصد سالگیت عمر مامان
شب یلدامبارکککککککککککککککک