نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 19 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 25 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 24 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه100 (اخرین گزارش از روزهای دو سالگی)

1392/12/29 2:59
نویسنده : مامان بهاره
1,160 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر کوچولوی شیرینم 

 این روزا درست قبل از سه سالگی ات این قدر بزرگ شدنت ملموس وواضحه که هیچ راهی برای انکارش ندارم طی

 واقعیتش اینه که بزرگ شدنت ارزومه ولی نمیدونم چرا دوست ندارم از بچگی در بیای ، دوست ندارم این دنیای کوچیک پر از شادی  وخنده های بچه گانت تمام بشه شاید به خاطر اینه که میدونم قصد بچه دار شدن  دوباره ندارم  وبه خاطر همین از بزرگ شدنت میترسم ( اره ما رسما تک فرزندی بودنمون رو اعلام کردیمنیشخند ) 

 داشتم میگفتم این قدر بزرگ شدی که دیگه بدون کمک من دستشویی میری  شلوار میپوشی جوراب پات میکنی واین که فرصت انجام همه کارهایی رو که یه روز از تکرارشون خسته بودم وحالا دوباره برام مثل ارزو شدن رو ازم گرفتی مدام وقت کمک کردن بهت بهم یاد اوری میکنی که : 

 ونداد خودش میتونه انجام بده 

ونداد زورش ریاده تو نیا

 وبا گفتن هرکدوم از این جملات تو حس استقلال پیدا میکنی و من حس تنهایی حس ترس حس کمرنگ بودن توی زندگیت و هزار تا حس دیگه که برای هیچ کدومشون اسم ندارم  ...نگران

  با بزرگ تر شدنت توی هر مرحله یه چیزی رو باید با هم تجربه کنیم، وقتی یک سالت تمام شد بدون من راه رفتن رو یاد گرفتی...

وقتی دو ساله شدی  و از شیر گرفتمت بدون من غذا  خوردن رو...

وحالا توی سومین بهار زندگیت بدون من   یاد گرفتی که خودت کارای شخصیت رو انجام بدی واینا همش پیشرفت پسرم پیشرفت های بزرگی که برای سن کوچیکت زیاده و با این که من از تو دورتر ودورتر میشم ولی دلم شاد تر وشادتر میشه  از این که میتونی حتی اگه من نباشم خودت کارات رو انجام بدیمژه 

 راستی  توی این پست کلی شیرین زبونی دارم از حرفای قشنگی که هر لحظه بیشتر  وبامزه تر ادا میکنی دیگه بیشتر کلمه ها رو درست میگی به جزتعداد کمی شون رو ولی خوب هنوز همون لهجه مشهدی ات رو حفظ کردی وتغییری توش به وجود نیومدهنیشخند کلماتی که هنوز هم اشتباه میگی ایناست:  میوفته = میهوفته (کلا همه ی ها رو ه تلفظ میکنی)

 روشن کن = شوتن کن

اسمارتیز=امارتیز  

پلاستیک= پلاکستیک

مادرجون= ماردرجون  

 کمربند= کرمبند             گردنبند= گرنبند      

.ک.

چند وقت پیش داشتیم با هم توی   خیابون میچرخیدیم یه دفعه یه ماشین لندکروز دیدی برگشتی به من میگی اون ماشین رو ببین چه گنده است میگم اره مامان خیلی بزرگه بعد یه دفعه با یه قیافه حق به جانب برگشتی سمت من ومیگی : هی بهت میگم دهنت رو باز کن غذا بخور ببین این ماشین غذا خورده بزرگ شده

 /.ک

چند شب پیش علی رضا داشت واسم تعریف میکرد که نصف شب از خواب بیدار شده و دیگه خوابش نبرده  تو هم داشتی به حرف های ما گوش میکردی بعد برگشتی با همین قیافه به علی رضا میگی از خواب بیدار شدی  مث نینی ها گریه هم کردی نچچچچچچچچچچچچ

 

 

 حالا که موضوع بحث  تو وعلی رضا  است یه چند تا دیالوگ بامزه از تو وبابا هم دارم که برات بنویسمزبان

 

 

 دیالوگ اول-  تازگی ها عاشق بازی با موبایل وکامپیوتر شدی شدیدماهم برای این که چشمات اذیت نشه مجبوریم بعضی وقت ها موبایل رو از دستت قایم کنیم چون نورش چشمات رو خیلی اذیت میکنه

 ونداد بعد از رفتن به رختخواب: بابا موبایلت و اوردی؟

 بابا در حال خواب : نه فکر کنم جا گذاشتم خونه مادرجون

 ونداد : ولی وقتی ونداد اومد بخوابه روی میز بود

 بابا : نه اشتباه میکنی اون عصری بود که روی میز دیدیش

 ونداد همین جور که از پنجره به بیرون نگاه میکنه بعد از چند ثانیه تفکر رو به علی رضا با یه نگاه عاقل اندر سفیه : الان به نظر عصره نمیبینی هوا شبه تو بلد نیستی رنگا رو ؟

 بعد علی رضا خجالت

و من نیشخنداز خود راضی    از داشتن یه همچین پسر حاظر جواب وصد البته باهوش

 

 دیالوگ دوم-  

ونداد : بابا بیا با هم بازی کنیم

 بابا :باشه برو وسایل بازی ت رو بیار

 ونداد: بیا اوردم( تمام کتاب های توی کشو )هیپنوتیزم

 بابا نیم ساعت بعد یواشکی در حال فرارزبان

 ونداد :کجاااااااااااااااااا؟ بیا بشین با هم بازی کنیم حرف بزنیم کتاب بخونیم تلویزیون نگاه کنیم

 وباباخجالت

 دو ساعت بعد در حالی که ونداد خودش خسته شده رو به علی  رضا : امیدوارم دوباره با هم بازی کنیم و....

وبابا ابله          

ک

 شدید وسواس پیدا کردی از توی لیوان خودت وبشقاب خودت غذا میخوری ولب به لیوان کس دیگه ای نمیزنی  کافیه لباست یه ذره خیس یا کثیف بشه سریع میری یکی دیگه میاری و خودکفا ومستقل شروع به عوض کردن میکنی  چند روز پیش داشتم قرص میخوردم لیوان اب دستم بود اومدی گفتی اب میخوام بهت همون لیوان رو دادم با یه حال شاکی برگشتی بهم میگی : این لیوان قرصیه من نمیخورمقهر

/کگ

اسهال گرفته بودی  وتند تند میرفتی دستشویی هر وقت که توی  دستشویی شکمت با صدا کار میکرد داد میزدی میگفتی مامان بیا ونداد ترکیدنیشخند

/م

 راستی اولین شغل انتخابیت رو هم پیدا کردی دیروز برگشتی به من میگی: مامان میگم :بلهخنثی میگی :من وقتی کوچولو شدم( البته منظورت بزرگ شدنه)نیشخند میرم توی تلویزیون مثل این عمو اهنگ میخونم( منظور از عمو شماعی زاده استسبز)بعد شروع میکنی اهنگ باورش سخته از شماعی زاده رو میخونی

 باورش سختهههههههههههه   ه باورش سختههههههههه          بغل تو اومدمممممممممم...... همین جاش رو هم فقط بلدی و  مدام  تکرار میکنی  که صد البته اشتباه میخونی دلبندمابرو

 

زیبر

پسرک عشق موبایل من این روزا شدید اصرار داره که موبایل خودش از موبایل های ما خیلی بهتره ومدام به مااصرار میکنه که بخند تا عسک بگیرم وو ما باید توی طول روز 1500 بار لبخند بزنیم وهر دفعه که یه عکس میگیره میگه بیا ببین عسکت و ولی دست به موبایلم نزنی چون موبایلم خراب میشه هر کی باید با موبایل خودش بازی کنه خنثی ولی دقیق نمیدونم که چرا این گفته درباره خودش اصلا صدق نمیکنهمتفکر

ون

لذب

 

 

عجیب عاشق بلالی متفکر و این جا غذا برات کشیدم تو فقط بلال خوردی بعد بهم میگی :اصرار نکن من غذا خوردم از خود راضی

ث

ذبی

ردذر

 

 اصلا نقاشی دوست نداری اولا یادمه کلی برای نقاشی کردن از خودت استعداد وعلاقه نشون میدادی ولی تازگی ها هر وقت مداد شمعی هات رو میذارم جلوت جنازشون رو تحویل میگیرمهن8

اتن

عغ

 

 اینم خوراکی های مورد علاقت که توی سن دوسالگیت خیلی دوست داشتی عکسش رو گذاشتم برای دوستای عزیزم که اگه خواستند بگیرند مخصوصا این پودر جوانه گندم که فوق العاده پر خاصیت والبته یه مقدار چاق کننده است عینک

6عق

 این پیگوی افسانه ای هم بعد از این که موتورت داغون شد اومده سر کار  وعجیب این روزا به جای دوست خیالی ت باهاش سرگرمی تا جایی که پیگو سر سفره با ما غذا میخوره باهامون حرف میزنه وحتی پیپی هم میکنه وتو میبری میشوریش اوتازه من باید نصیحتش کنم  وبهش یاد اوری کنم که از ونداد کارای خوب رو یاد بگیره و تو مرتب با یه لبخند وتکون سر مراتب رضایتت رو اعلام میکنیلذ  این جا هم باهم دیگه رفتید روی تشک تخت بپر بپر ( واییییییییییی که چه کار خطرناکی پیگوی بادی و تشک نرم استرس)

لذ

زد

تلاا

ل

 

لابر

 

 علاقه عجیبی به پوشیدن لباس های ست داری تا جایی که اگه یه بلوز پوشیدی که شلوارش رنگش نباشه در میاری  و اصرار که باید شلوار همرنگش رو بیارم به خاطر همین کلی از لباسات مونده سر دستمنگران 

و اینم موقعیه که زدی به سیم اخر و خوشتیپ ترین مرد سال شدیزبان

لتب

 

ویه کار تازه توی دوسال و 10 ماهگیت پشتک زدنبغل

رلزب

رزر

 

عاشق کارای خطرناکی خانه بازی که میریم فقط بازی هایی روانتخاب میکنی که یا خیلی بلندن یا خیلی هیجانییییییییییاسترس

ت

 

ذر

د ز

 

 

  اینم یه روز که داشتی میرفتیم خونه خاله من  وتو هم اصرار وگریه که باید پیگو رو هم ببریم  توی خونه تنهایی حوصلش سر میره و خلاصه ما رضایت دادیم ولی همین که اومدیم در وببندیم دوباره با سرعت نور رفتی بادکنک رو هم اوردی گفتی  پیگو الان اونجا با چی بازی کنه؟ وماابله

یبط

 ابر

 ز

 ودر اخر.......................

لا

 

 

عشق


همین خنده های ساده توست !


وقتی بـا تمـام غصه هایت میخنـدی


تـا من از تمـام غصه هایـم رهــا شوم.....

 

 

سن پسرک در این پست 2 سال و 11 ماه و 27 روز

 22بهمن 1392

 

 

پسندها (1)

نظرات (20)

مامان محیا
21 بهمن 92 2:18
عزیزمی.گل پسرتقریباهمسن دخملی منی. مامانی با مادوست میشی
ماماني كسرا
21 بهمن 92 4:08
دوباره نزديكاي چهارسالگي حسابي يادت ميافته مامان بهاره نگران نباش من كه تا حالا پسري نديدم كه بزرگ شده باشه واقعا و به مامان يا همسر احتياج نداشته باشه چه بامزه حرف ميزنه ماشالله خدا حفظش كنه
مامان آیسو وآیسا
21 بهمن 92 9:03
عزیزززززمی گلپسر ناززززززززز چه خشگلم حرف میزنی
ال هام
21 بهمن 92 9:45
سلام علیکم مامان خانوم لطفا انقدر زود درباره تک فرزندی تصمیم نگیریدمنم تا یک ماه پیش با قاطعیت میگفتم فقط یکی بی برو برگرد اما یه ماهه دوست دارم دوباره مامان بشم
مامان بهاره
پاسخ
علیک سلام دوست جونییییییی والله فعلا که تصمیم بر اینه تا ببینیم خدا چی میخواد
جیران بخشنده
21 بهمن 92 15:13
عشق نااااز من دوست دارم
مامان بهاره
پاسخ
ما هم دوستت داریم
مامان کوثری
22 بهمن 92 3:40
طراحی و چاپ تقویم سال1393 با عکس اختصاصی کودک شما طراحی و چاپ انواع تگ هفت سین کارت طراحی و چاپ پستال های عید نوروز با عکس کودک طراحی و چاپ انواع تم های تولد با طراحی های متفاوت طراحی انواع کلیپ های تولد و جشن ها و مراسم کوچولوهای گلتون و همچنین تهیه کیت های تندیس دست و پای کودک خدمتی جدید از تم پارتی http://tempari.blogfa.com حتما از طرح ها و نمونه کارهای ما دیدن کنید
زهرا
22 بهمن 92 6:52
وندادترکید پست قشنگی بودکلی خندیدم.فدات شم خاله با این شیرین زبونیات بوسسسس برای خوشتیپ ترین مردسال
مامان بهاره
پاسخ
قربونت برم زهرا جون
ال هام
22 بهمن 92 8:29
مادر شما ساعت 2 صبح چطوری اینهمه نبشتی
مامان بهاره
پاسخ
عزیزم به این میگن پشتکار
parham,مامانش
22 بهمن 92 11:56
يعني خيلي باحالي وندادددددددد جون ! چه باحال ميحرفييييي يعني مامان بيا ونداد تركيد اخرش بوداااااااا درضمن فدايي وندادجون اخريننن عكسسسسسسسس كه اصلا تريژ مثبت بهش نمياددددد
مامان بهاره
پاسخ
اصلاااااااااااا بهش نمیاد
لیلا مامان پرنیا
22 بهمن 92 17:32
قربونت برم پیشاپیش تولدت مبارک امیدوارم سالیان سال درکنار مامان بابا شادو سلامت باشی گل پسر خاله
مامان بهاره
پاسخ
مرسی دوست گلم همچنین شما پرنیا خوشکلم رو ببوس
مامان بردیا
23 بهمن 92 20:17
سلام.چه عکسای ناززززززززززززززی مکالماتش با بابایی خیلی جالب بود.ماشالا حاضرجواب
مامان بهاره
پاسخ
سلام به روی ماهت عزیزم اره بابا از حاظر جوابی که دیگه نگو
مامان رهام
25 بهمن 92 14:38
──(♥)██████(♥)(♥)██████(♥) ─(♥)████████(♥)████████(♥) ─(♥)██████████████████(♥) ──(♥)████████████████(♥) ────(♥)████████████(♥) __ ──────(♥)████████(♥) ────────(♥)████(♥) __ ─────────(♥)██(♥) ───────────(♥) ...............................$$.......$$$$$$$$$$$.......................... ...............................$$......................$$$......................... ...............................$$......................$$........................... ................................$$...................$$$........................... .....$$$$........$$$.......$$.......$$........$$$....................$..... ...$$...$$......$$$.........$$.....$$.........$$$....................$$... ...$$$$$$$$$$$$$$$$$$$.....$$...........$$$$$$$$$$$$$$$.... ..........................................$$........$.............................. .........................$$$.............$$$$$$................................ .........................$$$................$$$..................................
مامان بهاره
پاسخ
مرسییییییییییییییی گلم
ال هام
25 بهمن 92 14:59
happy birth day to you dear vandad
مامان بهاره
پاسخ
قربونت برم الهام جون
ال هام
25 بهمن 92 15:00
ولنتاین مبارک
مامان بهاره
پاسخ
همچنین شما دوست گلم
لیلا مامان پرنیا
25 بهمن 92 17:28
تولدت مبارک عزیز دل خاله
مامان بهاره
پاسخ
مرسی عزیزممممممممممممممم
ارسلان نعمتی
25 بهمن 92 18:07
بسیار جالب بودilov ioo
بهنام
26 بهمن 92 16:20
به به ! به به ! خواهری جونم ! بنده نظراتمو پشت تلفن عرض می نمایم با سپاس دایی بچه ی فضولت ، بهنام
رها مامان راستین
27 بهمن 92 9:30
وای چه قدر با نمک حرف میزینی خیلی جالب بود
جیران بخشنده
30 بهمن 92 15:15
قربون شیرین زبونیات ناااازم مخصوصا ونداد ترکید خیلی باحال بود
مامان بهار،مهرنگار
8 اسفند 92 2:18
پست خوبی بود من لذت بردم.درسته بهاره جون همینجوری که بزرگ میشن از ما فاصله می گیرن.انقدر این روند ادامه پیدا می کنه که یه روزی تنها می مونیم و من از اون روز بی زارم. انشالله همیشه سالم باشن و خوش