یه روز با بازی های یه ونداد جونی
سلام عزیز تر از جونم
موقعی دارم این متن رو برات مینویسم که چشمام پر از خوابه ولی ذهنم پر از نوشته هایی که میخوام برات بنویسم. نمیدونم از کجا وچی بگم میدونی مامان راستش رو بخوای من اصلا قلم خوبی برای نوشتن ندارم هر وقت میخوام چیزی بنویسم مغزم قفل میکنه ولی نوشتن از تو برام خیلی لذت بخشه خدا رو چی دیدی یه وقت دیدی به خاطر همین نوشته ها یه روز نویسنده هم شدم
.اول بگم خیلی بزرگ شدی وخیلی راحت میشه این و تو رفتارت دید ودر عین حال حرف گوش نکن اصلا بعضی وقت ها احساس میکنم صدام رو نمیشنوی از بس که صدات میکنم اخرش هم باید یه جیغ ماورا بنفش بزنم تا برگردی و با یه لبخند موذی نگام کنی کلا این جوری هستی که وقتی یه کاری انجام میدی اصلا حواست به هیچ چیز دیگه ای نیست وتمام تمرکزت رو میذاری روی همون کار که داری انجام میدی اولا خیلی برای این موضوع ناراحت بودم ولی بعد از صحبت با یه روانشناس وقتی بهم گفت که این نشونه اینه که تو هر کاری تمام تمرکزت رو روی اون کار میذاری این نشونه خوبیه باز حالم بهتر شد ولی نه خیلی تازه روانشناس با توجه به چیز هایی که براش تعریف کردم وخودش دید بهم گفت که تمام رفتار بچهات نشونه IQ بالاشه و تمام کار های بالاتر از سن خودش رو انجام میده ومیفهمه نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ولی گفت که رفتار با تو یکم سخته وباید بتونی از هوشش استفاده درست کنی و منم از اون موقع خیلی تلاش میکنم ولی احساس میکنم نمیتونم درست وظیفه ام رو انجام بدم
.داری تلاش میکنی که کلمات رو بهم بچسبونیه و جمله بسازی ولی هنوز قدرت لازم رو برای این کار نداری مثلا میگی هونه مامانا عمو بیا( عمو بیاد خونمون) کلمتی که جدیدا میگی ایناست
گیتار= گیتا کت =گت
شعر هم میخونی : بارون میاد نم نم
پشت خونه عمه مو
عمه مو عروسی داره دم (بقیش خودمون حتما بلدیم دیگه)
عینک= ایننننننک
شمارش اعداد هم از دو شروع میشه دو ده (سه) دار پند.....ترجمه نوشت: یک دو سه چهار پنج
.روزی 50 بار تلویزیون رو خاموش و روشن میکنی ما هم که حق اعتراض نداریم اگه یه وقت خدای نکرده اعتراض کنیم تو هم سرع میگی: اییییییییی نور یعنی این جوری نور داره نه اون جوری که ما میبینیم
.همه چراغ های خونه باید روشن باشند واگر یکی خاموش باشه چون قدت به کلید ها نمیرسه یه چیزی پیدا میکنی میذاری زیر پات دیروز اومدم میبینم کنترل تلویزیون رو گذاشتی زیر پات میخوای چراغ رو روشن کنی ومن بعد
اینم بازی هایی که تو طول روز انجام میدی به شرح تصویر :
باطری بازی :
یکی از بازیهای مورد علاقت تا یه کنترل میبینی اولین کاری که میکنی اینه که باطری هاش رو در بیاری همیشه هم دوتا باطری تو دستت پیدا میشه
یخ بازی که من خیلی از این بازی میترسم وچندشم میشه
بالا رفتن از مبل وباز کردن پنجره و من
اینم فیگور مظلومیت برای لوس شدن وگول زدن من بعد از این بازی یا به قول خودت بادی
این مجسمه رو من عاشقشم ولی تو هر ورز میاریش پایین ومیگی این من : بابا
این من : مامان و بعد این جوری میبوسیش و بعد ............
دیگه گفتن نداره
اینم یه بازی سرگرمی که میتونی هر جور دلت خواست قیافه درست کنی واین بهترین بازی از نظر من وبد ترین ابزی از نظر تو چون فقط در عرض سه ثانیه یه قیافه رو میچینی وفرار
اینم بازی لباس کی رو بپوشم تا دلش بسوزه
اینم کامیون سواری از دید خودت اینم یه نمونه اش دیگه عزیزم
رنگ انگشتی و به گند کشیدن خونه
دوباره همون لباس کی رو بپوشم
اینم یه پسر خوردنی با بوی خوش توت فرنگی
اینم بازی موقع خوابته قندکم
موقع خوابت که میشه میری این تشک رو میار ی میذاری روی پام و میگی گاز بگیش یعنی گازم بگیر
دعا میکنم
دعا میکنم که چشمان زیبای تو را
در انحصار قطره های اشک نبینم
دعا میکنم
که لبانت را فقط
در غنچه های لبخند ببینم
2 سال و 3 ما و 6 روز
خرداد 92