نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 6 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 5 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

یه روز با بازی های یه ونداد جونی

1392/3/2 3:00
نویسنده : مامان بهاره
721 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز تر از جونم فغ

موقعی دارم این متن رو برات مینویسم که چشمام پر از خوابه ولی ذهنم پر از نوشته هایی که میخوام برات بنویسم. نمیدونم از کجا وچی بگم میدونی مامان راستش رو بخوای من اصلا قلم خوبی برای نوشتن ندارم هر وقت میخوام چیزی بنویسم مغزم قفل میکنه ولی نوشتن از تو برام خیلی لذت بخشه خدا رو چی دیدی یه وقت دیدی به خاطر همین نوشته ها یه روز نویسنده هم شدمزبان

.اول بگم  خیلی بزرگ شدی وخیلی راحت میشه این و تو رفتارت دید ودر عین حال حرف گوش نکن اصلا بعضی وقت ها احساس میکنم صدام رو نمیشنوی از بس که صدات میکنم اخرش هم باید یه جیغ ماورا بنفش بزنم تا برگردی و با یه لبخند موذی نگام کنی کلا این جوری هستی  که وقتی یه کاری انجام میدی اصلا حواست به هیچ چیز دیگه ای نیست وتمام تمرکزت رو میذاری روی همون کار که داری انجام میدی اولا خیلی برای این موضوع ناراحت بودم  ولی بعد از صحبت با یه روانشناس وقتی بهم گفت که این نشونه  اینه که تو هر کاری تمام تمرکزت رو روی اون کار میذاری این نشونه خوبیه باز حالم بهتر شد ولی نه خیلی تازه روانشناس با توجه به چیز هایی که براش تعریف کردم وخودش دید بهم گفت که تمام رفتار بچهات نشونه IQ بالاشه و تمام کار های بالاتر از سن خودش رو انجام میده ومیفهمه نمیدونم باید خوشحال باشم یا ناراحت ولی گفت که رفتار با تو یکم سخته وباید بتونی از هوشش استفاده درست کنی و منم از اون موقع خیلی تلاش میکنم ولی احساس میکنم نمیتونم درست وظیفه ام رو انجام بدم آخ 

 

.داری تلاش میکنی که کلمات رو بهم بچسبونیه و جمله بسازی  ولی هنوز قدرت لازم رو برای این کار نداری مثلا میگی هونه مامانا عمو بیا( عمو بیاد خونمون)نیشخند  کلمتی که جدیدا میگی ایناست

گیتار= گیتا           کت =گت    

 شعر هم میخونی : بارون میاد          نم نم

                     پشت خونه               عمه مو  

                   عمه مو عروسی داره        دم نیشخند (بقیش خودمون حتما بلدیم دیگه)

عینک= ایننننننک                   

شمارش اعداد هم از دو شروع میشه دو ده  (سه) دار پند.....ترجمه نوشت: یک دو سه چهار پنجزبان

.روزی 50 بار تلویزیون رو خاموش و روشن میکنی ما هم که حق اعتراض نداریم اگه یه وقت خدای نکرده اعتراض کنیم تو هم سرع میگی:           اییییییییی نور یعنی این جوری نور داره نه اون جوری که ما میبینیمخنثی

.همه چراغ های خونه باید روشن باشند واگر یکی خاموش باشه چون قدت به کلید ها نمیرسه یه چیزی پیدا میکنی میذاری زیر پات دیروز اومدم میبینم کنترل تلویزیون رو گذاشتی زیر پات میخوای چراغ رو روشن کنی ومن ابروبعدخنده

 اینم بازی هایی که تو طول روز انجام میدی به شرح تصویر :

 

باطری بازی :

یکی از بازیهای مورد علاقت تا یه کنترل میبینی اولین کاری که میکنی اینه که باطری هاش رو در بیاری همیشه هم دوتا باطری تو دستت پیدا میشهخنثی

 

ط

 زی

 یخ بازینگران که من خیلی از این بازی میترسم وچندشم میشه

طسط

  بالا رفتن از مبل وباز کردن پنجره و من گریه

 ر

 زببی

  اینم فیگور مظلومیت برای لوس شدن وگول زدن من بعد از این  بازی یا به قول خودت بادی

 بیدا ی

فعدتد

 این مجسمه رو من عاشقشم ولی تو هر ورز میاریش پایین ومیگی این من : بابا

این من : مامان و بعد این جوری میبوسیش و بعد ............

 دیگه گفتن ندارهخنثی

 

بیز

بثزب

لرل

ررلب

بیزی

  اینم یه بازی سرگرمی که میتونی هر جور دلت خواست قیافه درست کنی واین بهترین  بازی از نظر من وبد ترین ابزی از نظر تو چون فقط در عرض سه ثانیه یه قیافه رو میچینی وفرارلبخند

بزی

الذل

 اینم بازی لباس کی رو بپوشم   تا دلش بسوزه ابرو

لذفبل

بلر

 اینم کامیون سواری از دید خودت اینم یه نمونه اش دیگه عزیزمقلب 

بر

لربل

  رنگ انگشتی و به گند کشیدن خونهنگران

لبرذ

لبر

للب

  دوباره همون لباس کی رو بپوشمنیشخند

بلرب

  اینم یه پسر خوردنی با بوی خوش توت فرنگیمژه

بل

  اینم بازی موقع خوابته قندکم 

موقع خوابت که میشه میری این تشک رو میار ی میذاری روی پام و میگی گاز بگیش یعنی گازم بگیر

لبر

ثب

ثبز

 

  دعا میکنم 

 دعا میکنم که چشمان زیبای تو را

در انحصار قطره های اشک نبینم

 دعا میکنم 

 که  لبانت را فقط 

 در غنچه های لبخند ببینمبزرب

 

ادذلا

2 سال و 3 ما و 6 روز

خرداد 92 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (15)

مامان محمد امين
2 خرداد 92 2:31
هميشه شاد باشيدوخندان...بهترينها را براي ونداد عزيز آرزو ميكنم .
مرد كوچولو روزت مبارك


مامان ایسا
2 خرداد 92 7:06
روزت مبارک پدر اینده
آتيلا جون و مامان شيما
2 خرداد 92 9:43
الهي بگردم كه تو شقدر شيطوني خاله جوني...
واي وقتي ميام اينجا كلي انرژي ميگيرم وندادم و ميبينم...
نميدونم بهاره جون تو هم مثه من با اين كاراي فسقلي انرژي ميگيري يا تخليه ي انرژي ميشي...
هههه...
العي قبونش بشم...
خيلي ماهه...
لباس تو ام كم بهش نمياد هااااااا...
ميخوام بخورمش...
ماشاا...
ماشاا...
ماشاا...
خدا حفظش كنه ايشاا...
بووووووووووس...
راستي بهاره جون اگه يكم بي وفا شدم عز بي وفاييم نيست هاااا...!
امتحاناتم شروع شده ي كوچولو سر شلوغم...
تمومشون كنم ديگه از اين غيبتها نميكنم...
بوووووووووووس...

یکم بیشتر از یکم شیطون شده
من خیلی انرپی میگیرم ولی زیر ÷وستی
اره خودمم به این نتیجه رسیدم که بنفش بهش خیلی میاد
عزیزم میدونم ولی ماشا.. بهت با یه بچه داری درسم میخونی خسته نباشی مامان فعال
الی مامی آراد
2 خرداد 92 15:47
ونداد کوچولو مرد کوچولو روزتون مبارک عشق من
عاطفه مامان الای
2 خرداد 92 21:43
وایییییییییییییییییییییییییی چه پسر گلی آدم میگه لپاشو بکشه .یه بوس محکم بکن دلش خنک شه ...چه چشای نازی داری ونداد جون مامان گلش یه اسفند به حساب ما واسش دودکن ...پیش دخملی منم بیا مامان ونداد
رها مامان راستین
3 خرداد 92 1:08
روز مرد بر بزرگ مرد کوچک اقا ونداد مبارک
مامان عبدالرحمن واویس
3 خرداد 92 16:24
وندادجونم فدای شیرینکاریات عزیزم
با لباسی که تنت کرده بودی حسابی خندیدم


مرسی عزیزم بوس برای اون بچههای شیرینت
مامان شايان
4 خرداد 92 18:58
ماماني عاشق اين سليقتم كه عكساي بامزه از اين ونداد شيطون ميندازي با اين عكسا وقتي بزرگ شدي ديگه حرفي واسه گفتن نداره از بس كه شيطوني ميكنه
قربونش برم نفسه اين ونداد


اره از عمد این جوری عکس میندازم که همش سند بمونه
مامان فتانه
5 خرداد 92 12:39
چی بگم از این پسر ناز که هرچی بگم کم گفتم...شیطون بلا
ღ منا مامان امیرسام ღ
6 خرداد 92 1:04
اااای جانم قنک کوچولو.خیلی از کارهات شبیه به امیرسامه
بازیه موقهع خوابت هم خیلی بانمکه
وااای چقدر بامزه داره مجسمه رو بوس میکنه و در اخر هم یه اثر هنری روش خلق میکنه.
باطری بازی هم که نگوامیرسام میاره میگه دوباره بذار سر جاش و .........دوباره و دوباره

دارم احساس میکنم این دو تا دوقلو اند در دونقش جدا

وای نه این باطری بازی وحشتناکه چه برسه تکرارش
مامان آنی
6 خرداد 92 17:57
ای جانم چه بزرگ شدی وندادجونم ماشالهچشم نخوری ایشاله
مامان هانی
6 خرداد 92 22:51
عزیز دلم ونداد کوچولو خیلی خیلی نازه خداحفظش کنه یک ماه از هانی من کوچیکتره - من خیلی وقت پیش ونداد ناز نازی رو جزو دوستای هانی گذاشتم
پرهام ومامانش
7 خرداد 92 0:28
سلام مامانی ببخشید من نمیا م نظر نمی زارم سر میزنم به وبتون فقط اخر شبا بعضی وقتا ظهرها که پرهام خوابه میتونم بنویسم چون میترکونه همچیرو فقط حق نگاه داریم ً!
وندادجونم خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی ببوسید فدای اون عکس مظلوم نماش میشم


میدونم عزیزم درک میکنم چی میگی هممون همین وضع و داریم
لیلا مامان پرنیا
7 خرداد 92 20:54
قربون تو خوشمزه خودم برم که بازیهاتم خوشمزس
میبوسمت خوردنی


مامان ملیکا کوچولو
8 خرداد 92 1:40
خاله فدای اون خنده های شیرینت