نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

کمممممممممممممممممممک دارم دیونه میشم

1391/11/24 18:41
نویسنده : مامان بهاره
782 بازدید
اشتراک گذاری

سلام گربه ملوس مامان 

میگم این روز ها عجیب شدی نگو نه از خود راضی

تا میتونی فقط خراب کاری میکنی میخوای تا دوسالگیت تموم نشده سریع همه چیز رو امتحان کرده باشی ودستی توی هر کاری داشته باشی مامان بعد از دوسالگی هم هنوز لقب کودک رو داری میتونی به گند زدنت ادامه بدی نترس جان دلم من همه جا پشتتم تا بتونم سریع تمیز کنم این روزها این قدر سریع توی هر کاری پیشرفت میکنی عغببه به مامان فرصت استراحت نمیدی ومنم مجبورم شب ها تا دیر وقت بیدار بمونم ووبت رو اپ کنمخمیازه

تازگی ها علاقه عجیبی به دستمال نابود کردن پیدا کردی هر وقت دیدم نیستی تو اتاق یا هال پیدات میکنم میبینم داری ته دستمال ها رو در میاری و ریز ریزشون میکنی فدات شم مادر رحمی بکن اقطبغاخه منم مجبورم بعدش جمع کنم بعضی وقت ها هم میای جلوم میگی مامانی همینکه برمیگردم میبینم یه دستمال تو دستت ه داری خورد میکنی وفرار میکنی حتی زیر تختمون هم دستمال ریز شده پیدا میکنمباتغ خودت ببین:

یب

بقیه در ادامه مطلب

برز

رز

 

ربز

هنوز این گند تموم نشده رفتی سراغ بعدی

لب

این جا هم یاد گرفتی در خمیر دندون رو باز کنی دیدم داری صدام میکنی حالا که دیدم خمیر دندون رو زدی به صورتت نمیدونم چرا هر چی جلوی دستت میاد میسابی به صورتت :مام-کرم دست وصورت- رژ- خمیر دندون-مداد چشم من بیچاره-رژ گونه ........................ وکلا هر چی روی میز ارایشی هست

لبی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (23)

مونا مامان امیرسام
22 بهمن 91 2:10
عزیزم پس دستمال ریز کردن همه جاییه بهاره جون راستش وقتی از این پستها میخونم اینقدر خوشحال میشم که باورتون نمیشه. متوجه میشم که همدردهای زیادی دارم
fariba
22 بهمن 91 2:26
مامانی اینجوری نگو.آدم به چشماش ک نگاه میکنه میگه:بذار هرکاری دلش میخواد بکنه.ازبس نفسه این عسل.فدای سرت خاله قربونت برم
مهسا مامی کیارش
22 بهمن 91 9:31
ای ونداد شیطون بلای دوست داشتنی. بهاره جون غصه نخور این کار تموم بچه هاست باید بریزن و مامانای بیچاره یکسره درحال خم و راست شدن باشن
مامان سارا
22 بهمن 91 9:55
مامانی راست می گه... خیلی شیطون شدی ها خاله جون.... ولی قربون همین شیطونی هات
مامانی آدرین
22 بهمن 91 10:07
آخه خاله چرا ولی لذتی که این سن داره یک چیز دیگه هستش
مامانی آدرین
22 بهمن 91 10:09
آخه خاله چرا ولی لذتی که این سن داره یک چیز دیگه هستش
مامانی آدرین
22 بهمن 91 10:11
آخه خاله چرا ولی لذتی که این سن داره یک چیز دیگه هستش
سمیرا مامی سایان
22 بهمن 91 10:28
شیطووووووووون دوست داشتنییییییییییی عزیز دلممممممم عاشقتمممممممممم
مامان آنیسا
22 بهمن 91 11:26
وروجک دوست داشتنی من چقدر بلا شدی همش خرابکاری شیطونک!گوناهی مامانی!البته مامانی طبیعیه زیاد سخت نگیر
مامان آیسا
22 بهمن 91 14:12
ای کوچولوی شیطون و نازو دوست داشتنیدوست دارم
مامان کیارش
22 بهمن 91 22:05
آی آی شیطون ونداد جون شما هم عین کیارش جونم عاشق کرم زدن هستی. مامانی غصه نخور همدردیم .همه میگن وقتی بزرگ بشن شیطنت ها کمتر میشه اما کیارش جون من از دو سالگی شطیونی شده که نگو و نپرس تا الان هم ادامه داره.
مامان افسانه
23 بهمن 91 1:03
ما شا ا... هزار ماشا ا... به این گل پسر خدا پسر گلتون رو براتون حفظ کنه من شما رو لینک کردم خوشحال میشم با هم در ارتباط باشیم برای ونداد دوست داشتنی
مامان آنی
23 بهمن 91 3:02
اکشال نداره مامان بهاره جون ببین من چه قندو عسلم
مامان ثمر
23 بهمن 91 11:37
ای شیطونک دوست داشتنییییییییییییی
مامان ثمر
23 بهمن 91 11:38
ای شیطونک دوست داشتنییییییییی
متین من
23 بهمن 91 13:33
بهاره جون متین من هم از خیلی وقت پیش ها کارش همینه دستمال ریز میکنه بعد هم میخوره غصه نخورهمه بچه ها شیطنت هاشون هم مثل همه قربون ونداد با اون لپ های نازش
مامان آیسا
23 بهمن 91 13:59
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
23 بهمن 91 16:01
عــــــــــزیزم دوستت دارم ... دیگه چیـــزی به تولد 2 سالگـــــیتـــ نمونده خاله جونی ... پیشاپیش تبریکــــــ عزیزدل خاله...
نیم وجبی
23 بهمن 91 18:48
ای شیطونواقعا از دست این وروجک خسته نباشید
حامی
23 بهمن 91 22:14
از پل نامردان عبور نکن ، بگذار آب تو را ببرد از ترس شیر به روباه پناه نبر ، بگذار شیر تو را بخورد ببر باش و درنده ، ولی از کنار آهوی آرمیده به آرامی بگذر کوروش بزرگ
مامان اراد
24 بهمن 91 9:58
از بس شیطون شدی و همش این طرف اون طرف میدوی لاغر شدیا خاله فدات بشه
مامان محمد امين
24 بهمن 91 11:44
ماماني از ما كه گذشت و نتونستيم بچگي ( فضولي ) كنيم ... لا اقل اين فرصتو به كوچولوهامون بديم راحت باش ونداد جوني
ماماني كسرا
24 بهمن 91 16:52
به به لذت مي برم از اين ماماناي خونسرد كسرا عادت كرده بود دستمالاي توالت ميريخت تو چاه!!! مجبور شدم جمشون كنم