نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 27 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 2 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 1 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

اولین ارایشگاه

1391/11/14 15:54
نویسنده : مامان بهاره
1,367 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیزکمذالب

اول از هر چی سلام به دوست های خوبم که نگران شده بودند بابت عمل وفکر کردن من عمل دارم ولی مامانم عمل داشت و خدا رو شکر به خوبی انجام شد وما هم بعد از 10 روز برگشتیم خونه خودمون به خاطر همین نمیتونستم اپ کنم

                                           مرسی از همه دوستای گلم

عزیز دلم این مطلب که میخوام برات بنویسم مال دی ماهه که تو اولین ارایشگاه عمرت رو تجربه کردی قبل از اون من وبابا همیشه موهات رو کوتاه میکردیم واین چند وقت هم اصلا فرصت کوتاه کردن موهات رو نداشتیم یه روز بعد از ظهر که خونه مادر جون بودیم تو و بابا رفتین بیرون  ومن هم خونه پدر جون موندم ولی بیرون رفتنتون خیلی طولانی شد هر چی هم زنگ میزدم گوشی بابا جواب نمیداد  خلاصه ما گفتیم شام بکشیم تا شما بیاید سر سفره بودیم که دیدیم یه ونداد با موهای کوتاه داره از در میاد داخل همه این جوریتعجب شدیم و بعدش کلی خندیدیمخنده اخه افتضاح موهات رو کوتاه کرده بود من هم عصبانی منتظرکه چرا اینجوری موهاش رو کوتاه کردی اخه میخواستیم ببریمت اتلیه  بابا هم گفت برای اینکه اصلا نزاشته ارایشگر یه سمت موهاش  رو کوتاه کنه  انگار همش تو بغل اباب سرت رو گزاشتی واون ارایشگر بیچاره هم مجبور شده این ریختی کوتاه کنهافسوسما هم که دیگه کاری از دستمون بر نمیومد جز غر زدن  حالا هم که دیگه کار از کار گذشته  

راستی مامان اتلیه نرفتیم وقرار شد بزاریم بعد از عمل مامانی  اگه خدا بخواد طلسم بشکنه  امروز و فردا میریم قول میدممممممممممممممممممممممممممممخجالت اینم چند تا از عکس های نازت با اون موهای  قشنگتقهقهه

در ادامه مطلب

                        ونداد از نما ی چپ


لفف

 

رذدر

 

                     ونداد از نمای راست


لا

دلر

 

اینم یه بوس برای شمااذد


غلا

 

این جا هم لختت کردم ببرمت حمام که طبق معمول از دستم فرار کردی فکر کنم بزرگ ترین ارزوت اینه که زودتر تابستون شه تا از دست لباس استین بلند راحت شیذر


یبر

 

بیل

 

بیل

 

یکی از کارایی که میکنی اینه که تا لختت میکنیم میچسبی به دیوار تا یخ بزنی


لیب

 

مراسم نشون دادن میمی هات به مامانبذلرر


برل

برل

                   حالا مامان رو بترسون


قل

بیی

بلی

سیبی

این جا هم بالاخره تونستم حمامات کنم  دارم ازت میپرسم مامان رو چند تا دوست داری تو هم با اون دستای کوچولوت نشونم میدی

              تمام ارزوهایم در دستان کوچک توست

لب

 

لی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (20)

مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
14 بهمن 91 16:25
عزیز دلم خداروشکر که مشکل عمل مادر جونت به خیر گذشت ...
ونداد جونم چه با موهای بلند و چه با موهای این شکلی مثل ماه میمونی ... [h






مرسی عزیز دلم
مامان فتانه
14 بهمن 91 16:49
موهات خیلی قشنگ شده گل پسری تپل ما


قربون شما
راست میگی؟
متین من
14 بهمن 91 16:54
عزیزم مبارک باشه وای خدای من خیلی کارات بامزه هست باهمون موضوعی که گفته بودین کناراومدم دیگه چاره ای نداشتم البته خیلیا باعث دلگرمی من شدن ممنونم ازتو ولی هنوزاشتی نکردن امین قول داده تاچندروز دیگه این کارو کنه منم دارم خداخدامیکنم اشتی کنن زود
مامان سارا
14 بهمن 91 18:24
وای قربون اون موهای فشنت بشم خاله.... خیلی هم خوشگله ... خیلی هم مده اصلا.... خیلی هم جیگری فدات شم من.... راستی خدا رو شکر که مادرت سلامته دوستم
نیم وجبی
14 بهمن 91 20:10
مبارک باشه عزیییییزم خیلی بهت میاد
زری مامان مهدیار
14 بهمن 91 20:26
بهاره جون خدا رو شکر که عمل مامان نازنینت انجام شد ایشالا که همیشه سلامت باشن حالا بریم که داشته باشیم ونداد جون روووووووووو جیگرتو چه با موهای بلند چه نصفه نیمه همه جوره عشقیییییییییی
هیراد و عمه لیلاش
14 بهمن 91 22:27
خاله قربونت بشه اینقدر صورتت خوشگله که اصلا نامنظمی موهات بچشم نمیاد یعنی همه جوره تو دل برویی گلم خدارو شکر عمل مامانی هم بخیر گذشت
مامان آنیسا
14 بهمن 91 22:30
آدم هروقت که برنامه ریزی میکنه انگار کارها بیشتر خراب میشه!اما ونداد جون ما همه جوره خوشگله هاااااااا مامانی
مامان آناهیدمهربون
14 بهمن 91 23:48
مبارکه خاله جون.بسلامتی ایشالا..موهای آنایی روباباش کوتاه میکنه!...تواین 6ماه 3بار واسش کوتاه کردیمو ماشالا موهاش رشدش خوبه.
مامان آراد(خاطره)
15 بهمن 91 0:56
قربون بوس فرستادنت... بخورم من اون می می هارو که ریختیشون بیرون... لپات منو کشته...یه بوس گنده از اون لپای خوردنی
آتيلا جون و مامان شيما
15 بهمن 91 1:01
سلام عزيزم خدا رو شكر عمل مادر جان به خوبي و خوشي تموم شد..موهاي نيم وجبي هم مبارك بابا اين شازده همه جوره خوشگل و خوش تيپ حالا بگذريم از اونها من عاشق لب و لوچشم... خدا حفظ كنه عزيزت رو ماماني خيلي ماه ماشاا... بووووووس
مامان آناهیدمهربون
15 بهمن 91 1:16
خاله بهاره جونم این چیه واسم نوشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من این به این زبون مسلط نیستم ! اچه میشه فارسی بنویس واسم فینگولی ننویس
مامان امیــــــــرعلی(پســـــرک شیطـــون)
15 بهمن 91 1:31
سلام عزیزم خصوصی داری ...
مونا مامان امیرسام
15 بهمن 91 2:17
مبارک باشه ونداد خاان.انشاالله ارایشگاه دامادیت
ماماني كسرا
15 بهمن 91 2:43
اخه من اينارو نديده بودم! چه ناز شدي جوجو من و شما چرانصفه شبي بيداريم؟؟
لیلا مامان پرنیا
15 بهمن 91 12:58
قربون تو پسر که از همه طرف جیگری بوستم خیلی چسبید
آناهیتا مامانیه آرمیتا
15 بهمن 91 16:19
وای وای می می هاشووووو مبارکه خیلی ام خوشگل شدی
نرگس مامان باران
15 بهمن 91 17:33
من بلاخره یه روز میام اهواز واون لبای خوشگلتو
مامان سانلی
16 بهمن 91 17:10
مبارکت باشه عشق خاله... خیلی عسل شدی. یه عالمه دوست دارم
مرجان مامان آران
17 بهمن 91 15:40
به به مبارکهههههههههههه عزیزم خوشگل شدییی خدا رو شکر که مامانتون خوبه عزیزممم