نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 29 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 6 ماه و 4 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 9 سال و 3 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

قصه دردها

1391/11/1 1:15
نویسنده : مامان بهاره
378 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلم

امروز من وباباتو رو بردیم به همون سالن بازی همیشگی اخه تو عاشق اینی که با بچه ها بازی کنی البته اینو بگم که کم زور گو هم نیستی هیچ کس جرات نداشت به ماشین ها نزدیک بشه هر جا بودی خودت رو سریع میرسوندی واز تو ماشین بیچارها رو در میاوردی جونم برات بگه مامان اولش من داشتم داخل سالن باهات بازی میکردم دیگه خسته شدم بابا رفت تو  نشسته بودم داشتم بازی کردنت رو نگاه میکردم که دیدم یه پسر بچه (ببخشید مامان این لفظ رو به کار میبرم)بچه گدا بود  اومد داخل . به خانم مسئول گفت میشه منم بازی کنم اون گفت نه بعد پسر بچه پول در اورد گفت من پول دارم خانم هم دلش سوخت گفت برو یکم بازی کن زود بیا نمیخواد پول بدی همین که بچه رفت تو سالن دیدم که همه مادر ها بچه هاشون رو بغل کردن که یه وقت به پسر نخورن همون موقع هم دوتا خانواده با بچه هاشون اومدن تو تا دیدن بچه تو زمین بازی به مسئول گفت نه مرسی من نمیخوام بچه ام بیاد تو سالن  نمیدونی چقدر دلم کباب شد اون لحظه پیش خودم گفتم خدایا چه گناهی کرده بچه معصوم که تو این سن کم این طور طرد میشه خلاصه مامان گلی بچه طفل معصوم رو کردن بیرون تا بقیه بچه ها بازی کنند میدونم مامان حق داشت بیچاره مسئول بود در مقابل بچه ها ولی.......

خدایا تو این دنیا خیلی در حق ادم ها ظلم میشه  ولی بچه ها معصومند به داد شون برس....

                   بیایید اینگونه نگاه کنیم

                            مرد را به عقلش نه به ثروتش

                                 زن را به وفایش نه به جمالش

                                    دوست را به محبتش نه به کلامش

                                             خانه را به ارامشش نه به اندازه اش 

                                                 شخص را به انسانیتش نه به ظاهرش 

                                                           دل را به پاکیش نه به صاحبش...

 

 

انسوی دلتنگی ها همیشه خدایی هست که جبران همه نداشتن هاست.....

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

متین من
1 بهمن 91 2:04
آخی منم خیلی ناراحت شدم گناه داشته بیچاره خودش که نمیخواد اینطور باشه سرنوشت اینطوری براش قم زده متاسفانه این روزها بعضی ها به طرف درقبال پولشون مقامشون شخصیت میدن کاش اینطوری نبود همه رو دریک سطح میدین

واقعا کاش هیچ وقت این طور نبود
آناهیتا مامانیه آرمیتا
1 بهمن 91 2:23
الهی چقدر دردناک من اصلا تحمل این چیزاروندارم. . چقدردنیاناعادلانه قسمت شده ! شعرت خیلی قشنگ بودبهاره جون .


واقعا درد ناک بود من روم نشد گریه کنم وگرنه این کارو میکردم
مرسی عزیزم
مامان سانلی
1 بهمن 91 11:51
کلی حالم گرفته شدددددددددددددددد

همیشه باید اینطوری فکر کنیم که یه تکون اینور اونور میتونست جای ما رو با اون ادما عوض کنه.فقط با متولد شدن تو یه خانواده فقیر...

اره واقعا چقدر قشنگ گفتی
متین من
1 بهمن 91 12:57
http://pavemusic.mihanblog.com/post/category/2

این ادرس اهنگ وبلاگ متین هست بی هوا از امین رستمی


مرسی گلم
لیلا مامان پرنیا
1 بهمن 91 14:09
خیلی دردناک وتاثیر گذاره امیدوارم روزی برسه که همه بچه ها شادباشن


کاش ان روز بیاید
مامان آنیل
1 بهمن 91 14:19
جیگرم کباب شد. واقعا دردناک بود عزیزم چقد با احساس بود شعرت عزیزم.


خیلی دردناک بود
مرسی بابت تعریفت
مامانی کسرا
1 بهمن 91 19:56
چقدر ناراحت كننده...
چقدر زندگي كردن تو اون شرايط با اين فاصله طبقاتي ناراحت كننده است...


خیلی گرچه همه جای دنیا این رسم زندگیه
مهسا مامی کیارش
2 بهمن 91 3:06
آخی دلم کباااااااااااب شد طفلی


واقعا
حامی
2 بهمن 91 9:18


____ ♣♣♣_____________♣♣♣
_ ♣♣♣____♣♣______♣♣ ____ ♣♣♣
♣♣_______♣♣_____♣♣ _______ ♣♣
♣___________♣___♣ __________ ♣
♣____________♣_♣ ___________ ♣
_ ♣____________♣ ___________ ♣
__ ♣________----------------------♣
____ ♣ __________________ ♣
______ ♣ ______________ ♣
________ ♣ __________ ♣
__________ ♣ ______ ♣
_______ ♣_♣__♣ __ ♣__♣_♣
______ ♣____♣__♣__♣____♣
_______ ♣_____♣♣_♣____♣
_________ ♣_♣__♣♣__♣
________________ ♣♣
_________________ ♣♣
__________________ ♣♣
_________________ ♣♣




خوشبخت باشید...


ممنون
مامان شايان
2 بهمن 91 10:55
واي عزيزمم خيلي ناراحت شدم نيدونم ما آدما به چيه خودمون مينازيم


هیچی برای این دنیا ابدی نیست عزیزم
مامان بابای الیسا
2 بهمن 91 11:24
الهی چقدد دلم واسهش سوخت البته این جور بچه ها دوروبرمون کم نیستن بستگی داره کدوم دل صداشو بشنوه و کدوم چشم اونارو ببینه .....من اصلا طاقت دیدنشو ندارم و خیلی ناراحت شدم طفلی.....


منم همین طور عزیزم واقعا درد ناکه
مرجان مامان آران
2 بهمن 91 15:29
اخیییییییییییییییی طفلیییییی
خیلی ناراحت شدم
بیچاره چقدر سرخورده میشه و ناراحت


خیلی مرجان جون دردناک بود
مامان آنی
2 بهمن 91 17:42
مامان وندادجونم من هم ناراحت شدم
نرگس مامان باران
4 بهمن 91 15:14
ای با با چقدر بد شد من فکر کردم تهرانین خیلی حیف شد چون میخواستم وندادو
زری مامان مهدیار
4 بهمن 91 20:44
عزیزممممممممممم خیلی ناراحت شدم نمی دونم چی بگم فقط اینکه وقتی به اون بچه فکر می کنم قلبم تیر می کشه از این دنیای بی رحم که اینقدر زود چهره ی زشت خودش رو نشون این کودک بی گناه داده
زری مامان مهدیار
4 بهمن 91 20:45
بسی دوست داشتیم این جملات آبی رنگ را
حامی
9 بهمن 91 18:32
6979این هم رمز
حامی
9 بهمن 91 19:31
""شکسپير گفت:"" من هميشه خوشحالم، مي دانيد چرا؟ براي اينکه از هيچکس براي چيزي انتظاري ندارم، انتظارات هميشه صدمه زننده هستند .. زندگي کوتاه است .. پس به زندگي ات عشق بورز .. خوشحال باش .. و لبخند بزن .. فقط براي خودت زندگي کن و .. قبل از اينکه صحبت کني » گوش کن قبل از اينکه بنويسي » فکر کن قبل از اينکه خرج کني » درآمد داشته باش قبل از اينکه دعا کني » ببخش قبل از اينکه صدمه بزني » احساس کن قبل از تنفر » عشق بورز زندگي اين است ... احساسش کن، زندگي کن و لذت ببر...