پسر ناز دار من
کوچکتر که بودی فکر میکردم الان بهترین لحظه های زندگیمه و تو خیلی نازی ولی الان که بزرکتر میشی هر لحظه ارزو میکنم خدایا دوباره این لحظه رو برام تکرار کن اخه میخوام از کنار تو بودن کلی لذت ببرم با هر روز بزگتر شدنت میفهمم که چقدر شیرین تر از دیروزی . خدا رو هر لحظه برای داشتنت شکر میکنم داری بزرگ میشی و بامزه تر میشی کار های میکنی که ادم حتی اگه نخواد باز هم میخنده مثلا همین چند روز پیش رفتی نشستی رو مبل و چنان رفتی تو فکر و مظلوم شدی که گفتم وای خدا چی کار کرده که تا من رو دیده مظلوم شده ولی بعد دیدم همش فیگوره برای اینکه من داشتم تلویزیون نگاه میکردم وحواسم به تو نبوده اومدی این جوری مظلوم نشستی روبروی من تا دلم برات بسوزه باهات بازی کنم
اینم عکس هایی که اون لحظه ازت گرفتم:
خدایا میبینی چقدر مظلوم نماست؟
این جا هم داره میخنده چون فهمیده دستش رو خوندم...
ودوباره اقای فیگوریان