اب اب اب بازی/ چه کیفی داره بازی
ونداد مامان نمیدونم چه قدر باید بگم عاشق ابی تا واقعیتش رو گفته باشم فقط این و بگم که اگه از صبح تا شب یه کاسه اب بهت بدن هم بسته فقط اب باشه .
وقتی میریم خونه مادر جون و پدر جون میری تو حیاط وشروع میکنی به اب بازی و بعدش هم خشک کن رو میگیری دستت و شروع میکنی به خشک کردن حیاط برام عجیبه که تو چرا این قدر خشک کن بازی رو دوست داری؟ اگه هم هوا گرم باشه و نزارم که بری تو حیاط کسی جرات نمیکنه بره تو گلخونه چون تو زودتر از اون اون جایی و با اشاره می خوای شلنگ رو برات باز کنیم اخر حالت هم وقتی که اسب ابی بیچاره ات رو بندازی داخل تشت و شلنگ رو بگیری روش. حالا جالب این جاست که اگه بگم حموم فرار میکنی و حموم نمی خوای منم مجبورم بگم ونداد اب بیا بازی تا بیای ولی به شرطی که بلوزت رو در نیارم چون موش کوچولو میفهمه مامان می خواد بهش کلک بزنه و فرار میکنه .
ولی کلا این قدر که اب بازی رو دوست داری هیچ چیز دیگه رو دوست نداری منم وقتی تو اشپز خونه کار دارم و تو هم نمیزاری یه قابلمه رو اب میکنم با یه کفگیر میدم دستت تو هم میری پی اشپزی خودت پیاز خام از داخل سبد میاری میریزی داخلش سیب زمینی خام میریزی قاشق ها رو از تو کشو ها در میاری میریزی داخل قابلمه خلاصه هر چی که داخل اشپز خونه پیدا میشه یه نمونه اش هم داخل قابلمه تو هست
اینم چند تا عکس از اب بازیت:
این استخر رو هم عمه مریم عیدی بهت داده