اولین ملاقات با دایی بابا
اردیبهشت91 همه خانواده پدری ونداد خودشون رو واسه اومدن یه مهمون عزیز اماده میکردن .دایی علی رضا قرار بود بعد از چند سال از امریکا بیاد ایران ونداد رو هم تا حالا ندیده بود واسه همین واسم خیلی مهم بود که تمیز ومرتب باشی به خاطر همین موضوع من بابا رو مجبور کردم که باید لباس نو براش بگیریم منم که تا تقی به توقی میخوره اول به فکر لباس ونداد هستم بعد از کلی گشتن تونستم لباس مناسبی براش پیدا کنم خلاصه دایی بابا هم اومد و کلی ذوقت رو کرد تو هم با این که کلی سفارش کرده بودم اخرش مجبورم کردی مثل همیشه پچلو بهت غذا بدم که خودم کلی خجالت کشیدم اخه تو فقط با دست غذا میخوری و من از این کار خیلی بدم میاد خلاصه دایی بابا هم رفت و خدا میدونه تو دوباره کی میتونی ببینیش این جا عکس تو با دایی اسی که دایی اصرار داره بهت خیار بده ولی تو مثل همیشه نمیخوای هیچی بخوری