نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 24 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 23 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

نامه 94 (اسباب بازی جدید & این چند روز تعطیلی با شکوفا وشکرانه)

1392/10/17 15:37
نویسنده : مامان بهاره
857 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به روی ماه دلبر 2 سال و ده ماهه من که از بس سرم شلوغه این روزا فرصت پیدا نمیکنم هیچی برات بنویسم 

اول این که  34 ماهگردت مبارک عسلی خوشکل منبغل

کخ.

 

 

 دوم این که  این روزا بسی سرمان شلوغه از روز اربعین تا 5 روز بعدش مادرجون روضه داشت و28 صفرم که مامانی  مثل هر سال شله زرد داشت خلاصه این که خیلی فرصت  نداشتم تا برات بخوام بنویسم فقط بگم که خیلی شیطون بلا  وشیرین زبون شدی کسی جرات نمیکنه چیزی بگه از بس که جواب اماده توی استینت داری همش مجبوریم  قبل از هر حرف زدنی کلی راجع به اون فکر کنیم وحرفهای احتمالی بعد ازاون رو پیدا کنیم خلاصه این که به لطف حضور سبز وزبون درازتون ما برای خودمون مصداق کامل اون ضرب المثل معروف    *کم گوی گزیده گوی شدیم*نیشخند 

و سوم این که اصلا به من وبابا اجازه حرف زدن نمیدی تا میبینی دوکلمه داریم باهم حرف میزنیم سریع یه راه حل برای جدا کردنمون پیدا میکنی و یا هر طور شده خودت رو قاطی بحثمون میکنی  واین طوریاست که ما تو طول  24 ساعت شبانه روز کلا در حد سلام علیک حرف میزنیم  وبس ... و ماشالله بهت این قدر دیر میخوابی که من وبابا قبل از تو ازهوش میریم وحتی شب ها هم نمیتونیم خلوت کنیم واین شده یه معضل برامون وواقعا نمیدونیم چی کار کنیم از یه طرف نمیخوایم بهت کم محلی کنیم واز یه طرف هم واقعافرصت حرف زدن نمیدی...ابله

 واما معضل چهارم پدیده راه نرفتن شماست آخ  این روزا این قدر تنبل تشریف دارید که حتی حاظر به دو قدم راه رفتن هم نیستید وتا بغلت نکنیم از جات تکون نمیخوری واین خیلی کار سختیه مخصوصا برای من که مجبورم بیشتر وقت ها بدون بابا بیرون ببرمت ... 

 تا این که یه روز که داشتیم مثل همیشه به گردش عصرونه میرفتیم توی ی پلاسکو یه دونه از این گاری ها دیدم اولش گفتم به چه درد میخوره ولی وقتی خوب نگاش کردم دیدم شاید بشه به وسیله همین  رات انداخت وخداییش هم عجب چیز خوبی بود البته هست چون تا الان که جواب داده چون هر روزبعد از ظهر که اماده میشیم برای بیرون رفتن گاری رو میدم دستت میگم ونداد بریم خرید  وتو هم از ذوق خرید کردن وانداختن وسایل توی گاری همه مسیر رو پیاده میای   وخیلی بامزه است وقتی بهت وسیله میدم میگم ونداد بزار داخل گاریت قبول نمیکنی میگی این گاری نیست کالسکه است  یا این که میگی سنگین میشه ونداد کسته میشهاز خود راضی

معخ

خه

وقتی ونداد شیطنتش گل میکنه ویا یه چیزی رو برای خراب کاری پیدا میکنه دقیقا همین جوری که توی عکس معلومه میخنده توی اون لحظه حس میکنم که   داره یه عملیات بزرگ خراب کاری توی ذهنت پیاده میشه ومن این جوری میشم استرس 

جخح

گگ

 

این جا یه کامیون دیدی و پیرو اون  علاقه عجیب وغریبت به ماشین موندی وتا  اخرین لحظه تعویض چرخش رو نگاه کردی وتا دو روز این عملیات رو روی کامیون خودت اجرا میکردی این وسط من وبابا این جوری بودیمابله

جحه

حح

خغکه

محل پارک وسایل نقلیه ونداد نیشخندعمو مصطفی میگه ونداد توی هر رفت وامدی با یه وسیله میره با یکی بر میگرده خداییش این هم وسیله نقلیه یه جا دیدین؟زبان

غبد

این عکس ماشین بیچاره ات که از بس به در ودیوار کوبوندیش هیچی ازش باقی نمونده نه سپر داره نه تزینات جلو عقبش باقی مونده اوه ولی از حق نگذریم دست فرمونت حرف نداره  خیلی تمیز رانندگی میکنی بابا میبرتت توی خیابون  ودرست از کنار ماشین ها رد میشی بدون این که بهشون برخوردکنی  فقط تنها مشکلی که داری وقتی میخوای بپیچی یا دیوار میبینی ترمز نمکنی این قدر میری تا بخوری توی دیوار اونم به خاطر این نیست که بلد نیستی از صدای برخورد با دیوار خیلی لذت مبری ولی خوب نتیجه اش این شده دیگه که هیچی از ماشینت باقی نموندهوقت تمام

تنتانه

 

این چند روز تعطیلی هم رفتیم خونه مامانی اینا چون  هم مامانی نذری داشت  وهم دایی فخرالدین با شکرانه وشکوفا اون جا بودند وشما دوتا ورجک تا تونستید اتیش سوزوندید ولی هر کاری کردم نتونستم یه عکس درست حسابی ازتون بگیرم  این جا هم که با شکوفا ریختید سر دایی بهنام و دارید موبایلش رو میپوکونید دایی هم که هیچ وقت به تو نه نمیگه ابرو

نتو

نت

این سویشرت رو دایی  بهنام برات سوغاتی اورده قلب

یسب

ونداد در حال انتظار برای رسیدن پیتزاچشم

بتادا

 

ئت

این جا هم همون منطقه معروف لشکر اباده که کلی از عکساش توی فیس بوک پخش شده یه منطقه بزرگ که همش فلافل فروشی وخیلی هم فلافل های خوشمزه داره خوشمزه یه شب سرد زمستونی ...شام توی منطقه فلافل فروش های لشکر اباد

عت

 

.مک

دب

ذ ر

لذبب

بلرذب

طریب

این کار وحشتناک کار جدید این روزات ِ که من هر وقت که انجام میدی تنم میلرزه ولی تو بعد از انجام هر پرش این قدر از ته دلت میخندی که میمونم این کار کجاش کیف داره ؟ سوال یه مسافتی رو از بابا فاصله میگیری وبعد با سرعت میپری توی بغلش و به بابا میگی پرتت کنه توی هوا وقتی که بابا پرتت میکنه تو توی هوا میچرخی و...

من قبل از پرش استرس

و من بعد از پرشآخ 

هر دفعه هم کلی علی رضا رو دعوا میکنم ولی نمیدونم چرا این پدر وپسر این قدر دل گنده ان خدایا به من کمی صبر عطا فرماگریه 

توی عکسا درست چرخشت معلوم نیست ولی کاملا 360 درجه میچرخی

رذرذل

ذلذ

ذ

ذ ر د

ذدلاد

 واما عکس مسخره این هفته چشمکنیشخند......

ئ

 

 

 

 

 

تو که باشی بس است ...

 

 مگر من جز نفس چه میخواهم!!!

 

 

سن پسرک در این پست:2 سال و 10 ماه و 20 روز

 14 دی ماه 1392

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (1)

نظرات (17)

جیران بخشنده
15 دی 92 11:45
قربونت بشم من پسر بامزه کارات خیلی بامزن عزییییزم 34 ماهگیت مبااااارک راستی خاله جون چه راهکار خوبی برای راه رفتنش انتخاب کردین چه وسایل نقلیه خوشگلی این پسر ناز حسابی با تکنولوژی هماهنگه سوغاتی خوشگلت هم مبااارک ایشالا با دل خوش ازش استفاده کنی عاشق عکس آخر شدم
مامان بهاره
پاسخ
اره عزیزم ما مامانا باید دنبال ایده های نو باشیم مرسی جیران جونم
مامان بردیا
16 دی 92 10:13
پست زیبایی بود.لذت بردیم و کلی خندیدیم.واقعا از دست پدره و پسرهاشون
مامان بردیا
16 دی 92 10:14
نوشته هات خیلی جذابه
لیلا مامان پرنیا
18 دی 92 11:20
عزیز دلم کلی دلم برات تنگ شده بود وکلی هم از دیدن عکس هات لذت بردم قربون شیطون بلای خودم برم من که از تعریف های مامانت ودیدن عکست کلی دلم برات غش رفت من فکر میکردم پرنیا دختره این جوری پرحرفه ومن وپدرش رو از هم دور انداخته ...پس مشکل شما هم هست خدا حفظش کنه این ناناز خاله رو براتون
ال هام
18 دی 92 12:18
جوووووووووووووووووووونم به این پسر بهمن ماهی که عییییییییییییییییین خودم پیتزا خورهو آفرین به دایی خوش سلیقش بابت انتخاب سوییشرت شیک وندادی بهاره جونم شما مگه اهواز زندگی میکنین؟یعنی این لشکر آباد یه مدت سوژه من و دوستام بود یکی برامون تصویر سازی میکرد ماهم مورد بعدی اینکه شما هم فیس بوک بله
مامان بهاره
پاسخ
پس کلا خصلت بهمنی هاست اره عزیزم اااا شما هم حالا که این جوره بزار دلت رو حسابی اب کنم وای نمیدونی یه فلافل هایی داره که تا حالا تو عمرت نخوردی نه عزیزن ما دیگه عمرمون به فیس بوک قد نمیده
مامان آنیسا
18 دی 92 22:52
عزیزم عینکت منو کشتهبابا خوشتیپ مثل همیشه شاد و پر انرژی عکسات کلی به آدم انرژی میده خوبه که مامانی تو هر موقعیتی دوربین دستشه و مارو از دیدن شیرین کاریات بی نصیب نمیکنهشاد باشی گلم همیشه
مامان بهاره
پاسخ
قربونت برم عزیزم لطف داری
مامان اناهیتا
18 دی 92 23:59
وایییییییییییییییی چقدر اتفاق و چقدر عکس خیلی زیبا بود کارهای ونداد وسایل نقلیه اش و شیطنت های جدیدش ... ببوسش از طرف من
مامان بهاره
پاسخ
مرسی عزیزم
مامان فتانه
19 دی 92 11:37
واااااایییییییییییی با این همه متن و عکس واقعا انرژی گرفتیم...قیافش در حین خراب کاری واقعاااااااااااااااااااا خوردنییییییییییی میشهچه راه حل خوبی پیدا کردین برای پیاده بردنش
مامان بهاره
پاسخ
اره باهات موافقم دیگه دیگه دوست جون اگه میخوای بهت ایده بدم
مرجان مامان آران و باران
22 دی 92 18:17
عزیزدلمممممممم 34 ماهگیت مبارککک قربونت برم با این وسیله نقلیه ماشالا شیطون خانننننننننننن
مامان بهاره
پاسخ
مرسی دوست خوبم
محبوبه مامان الینا
23 دی 92 8:59
سلاااااااااااااااااااام به بهاره عزیز ینی اون خنده از سر ِ شیطنت و اون چشای گرد شده شیطون ونداد رو بگردم من وای بهاره جون منم با راه نرفتن الینا خییییییییلی مشکل دارم ای جان وسایل نقلیه رو بابای منم از اینکارا که بچه رو میندازن بالا و میچرخونن خیلی میکنه و من خیییییییییییییلی میترسم چه کاریه خب؟!!! جالبه چه حالی هم میکنن !!! عکس اخر خییییییییییییییییییییییییییییلی باحاله
مامان بهاره
پاسخ
سلام به محبوبه جون والینای عزیزم وای دوست خوبم پس خیلی خوب درکم میکنی تو هم میتونی از این وسایل نقلیه استفاده کنی ها والله نمیدونم من که به راز لذتش پی نمیبرم
مامان کیارش
23 دی 92 21:45
سلام سلام دلم خیلی براتون تنگ شده بود. ونداد جون شیطون شدیا لحظه به لحظه خاطراتت رو خوندم و لذت بردم. پسر گلت رو ببوس مامانی
مامان بهاره
پاسخ
سلام ماهم همین طور عزیزم خوش اومدی
مامان کیارش
23 دی 92 21:49
اوه اوه ونداد جونی با بابات عجب دل شیری دارین. ژیمناست خوبی میشیا
مامان بهاره
پاسخ
دل شیر برای یه لحظه اشه عزیزم
خواهر فرناز
24 دی 92 12:15
سلام اومدم بهتون سر بزنم بگم حاضـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر
مامان بهاره
پاسخ
قربونت برم
مامان بهار،مهرنگار
25 دی 92 2:13
چه مامان با نمکی. راست گفتی تو که باشی بس است.. مگر من جز نفس چه می حواهم. این جمله به دلم نشست.الان توی این حس بهم چسبید. عزیزم با کمال افتخار لینک می کنم.بازم بیا
مامان بهاره
پاسخ
ا اون عکس من نیت عزیزم اون مامانی ونداد دوست خوبم باز هم بهمون سر بزن خوشحال میشیم
رها مامان راستین
25 دی 92 10:12
عزیزم خیلی شیرین زبون وشیطون شدی وسیایه جدید هم مبارک ههمه رو پارک کرده یه گوشه
مامان آنی
2 بهمن 92 19:31
وندادجونی مثل همیشه تو عکسات خوش تیپ و خوشگل افتادی
مامان بهاره
پاسخ
مرسی گلم