دل نوشته های مامان
پسر گلم عشق مامان میدونم خیلی دیر دارم این کار رو میکنم ولی بزرگ شدن تو و بزرگ کردن تو این فرصت رو ازم گرفت که بتونم یه وب یادگاری از دوران بچه گیهات برات درست کنم ولی الان که برای خودت یه مرد خوشمل شدی
میخوام جبران کنم وتا الان هر چی که ننوشتم رو تا اونجا که یادم میاد بنوسم بنویسم تا بدونی که چه قدر برام عزیزی میخوام از اول اول شروع کنم از بد تولدت که یه کوچولو ی لاغر بودی و مامان
میترسید بغلت کنه
اندازه جوجومون هنگام تولد
وزن :2700 قد :48
با اینکه خیلی کوچولو بودی در عوض زود تپل شدی و شدی یه پسر خپلی که باید لباس های بزرگتر از سایز خودت برات می خریدم
تو شش ماهگی نشستی واولین دندونتم همون ماه در اوردی چند روز بعد هم سه تای دیگه هشت ماه نیم هم سینه خیز رفتی ونه ماهگی هم چهار دست وپا
ده ماهگی ایستادی و چهار ده ماهگی هم راه رفتی بگم اصلا هم از رورویک استفاده نکردم ولی در عو ض کلی با من وبابا تاتی کردی
پسر قشنگم داری روز به روز بزرگتر وقشنگتر میشی ومن بابا کلی مذوقیم که تو رو داریم وخدا رو شکر میکنیم دوستت داریم به اندازه تمام دنیا با یه عالمه بوسسسسس