نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 16 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

دوستای پسرک تو خونه جدید

1394/1/18 22:38
نویسنده : مامان بهاره
1,757 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عسلی 4 ساله مامان

پسر قشنگم این روزا که به اومدن خواهری نزدیکتر میشیم  کارامون چند برابر شده ودیگه مثل اول وقت نمیکنم برات مطلب بزارم  و.صد البته دلایل ودلمشغولی هام صد برابر شده .نصفش تنبلی ،نصفش  دویدن دنبال شما وخرده فرمایشات جنابعالی، ونصفش فکرکردن به روزایی که پیش رو داریم و ونمیدونم چی میشه  و  بقیش هم فکرکردن به اتاق عملخطا.... خلاصه اینکه کلی مطلب جا مونده هست که باید بگم وحوصلم نمیاد . از دخترک خوشکلم هم که هیچی ننوشتم همش با عذاب وجدان دست به گریبونمزبان

  ولی خواستم برات از روزایی که با اومدن به این خونه جدید برات عوض شده بگم . روزایی که داری میگذرونی ومن خوشحال از اینکه کلی هم بازی پیدا کردی تا باهاشون سرگرم باشی  و  از صبح تا شب مشغول بازی هستی وکمتر به من کار داری وصد البته فضول تر بشی وخرابکار تر  ،که این هم خیلی طبیعیه ،به خاطر این که وقتی سه تا پسر دست به دست هم میدن دقیقا میتونند توی یک ثانیه خونه رو بترکونند  ومن مدام باید حواسم بهتون باشه که یه وقت چیزی روخراب نکنید . اره سه تا پسر شیطون والبته دوست داشتنی توی این ساختمون هست که برنامه روزانشون از این قرار  :

هرکی زود تر پا شد صبحانه میخوره ومیره زنگ خونه اون دوتای دیگه رومیزنه و بازی شروع میشه .نیم ساعت اول بازی ،ده دقیقه کتک کاری ،دوباره بازی، بعد دوباره کتک کاری وده دقیقه قهر سکوتهر کس میره خونشون ودر ومحکم  روی هم دیگه میبندن خستهودوباره چند دقیقه بعد بازی از سر گرفته میشه تعجبوهر نیم ساعت مکان بازی از اینخونه به اونخونه دایم در حال عوض شدنه تا یه وقت خدای نکرده نکنه یه اسباب بازی توی خونه کسی دست نخورده باقی بمونه گیج تا موقع ناهار دوباره همه بر میگردن سر خونه زندگیشون تا ساعت 5 دوباره بازی از نو شروع میشه اینجوریاس که ما مامانای بیچاره باید دائم حواسمون بهتون باشه که نزنید بلایی سر خودتون بیارید  این شما واینهم سه خرابکار ساختمونخندونک 

معرف حضور به ترتیب : از عقب اقای نیکان 3  سال و 11ماهه -ونداد- ارین 4 ساله

البته این قیافه های جذاب فقط به خاطر اینه که تازه از خواب پاشدن هنوز جون ندارنخندونک فکرکنید جون بگیرن چی میشنسوت

 

واین عکس دقیقا در بعد از ظهر همون صبحی که گفتم گرفته شده تفاوت رو نگاه کنید لباس ها  سه بار عوض شده عرق از سرو صورتشون میریزه  ودارن از دست میرن به خاطر خستگی ،ولی از رونمیرنراضی

 واما از دخترم  بگم توی این روزا که دلم میخواد زودتر بغلش کنم و دلم تاب ندیدنش رو بیشتر از این نداره ولی باید صبر کنه چون هنوز براش نه اسم انتخاب کردم ،نه چیزی خریدم سکوت تاریخ زایمان هم قرار شده بعد از عید که رفتم دکتر برام مشخص بشه ولی احتمال خیلی زیاد وسطای اردیبهشت میشه هم خوشحالم برای رسیدن به اون روز   وهم دل نگران خدایا مثل همیشه خودت قدرت بدهمحبت

دستانم شاید به نوشتن نمیرود اما دلم  !

 این کلمات به هم دوخته شده کجا ....

 احساسات من کجا....

 این بار 

 مرا نخوانده بفهم....

پسندها (4)

نظرات (4)

محبوبه مامان الینا
24 فروردین 94 8:01
شیطنت چشاشون منو کشت عزیزم واست دعا میکنم انشاله بزودی و براحتی دختر گلت رو در آغوش بگیری
❀عـســـل❀
26 خرداد 94 19:19
سلام دوست خوبم ... خوبی؟؟ وبلاگ زیبایی داری ... ماشالله نی نی نازی هم داری من توی مسابقه ایدا و نیکتا شرکت کردم ... مسابقه ی عکاسی میشه بهم رای بدین ؟؟؟ رای دادن خیلی ساده اس ... فقط کافیه برید به ادرس زیر : http://a-n94.niniweblog.com/post2.php و توی نظراتش کد 1 رو ارسال کنی عکس اولی رو من فرستادم ممنون میشم بهم رای بدی ... مرسی
ĸoѕαr
17 تیر 94 15:32
سلام خاله جان. خوشحال ميشم به منم سر بزنید. دووووووستون دارم.
آبجی فاطمه
5 مرداد 94 14:15
سلا چه جمله ای....منتظرتنم تو وبم...............انم