نفس های زندگی ما ونداد نفس های زندگی ما ونداد ، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 12 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 15 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره
نبض زندگی  رستا جونمنبض زندگی رستا جونم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 17 روز سن داره

نامه هایی از جنس عشق(ونداد ، رستا)•●●♥♥❤

اولین تجربه اجرای روی سن عسل کوچولوی من:)

1393/8/7 19:43
نویسنده : مامان بهاره
1,077 بازدید
اشتراک گذاری

 سلام عزیزم این مطلب هم مثل همه مطالب با یکم تاخیر نوشته شد خودت که دلیلش رو میدونی ببخش منبوس

  برای اولین بار از طرف زبانکده قرار شد همه گرو های سنی زیر 10 سال برای کسب اعتماد به نفس بیشتر و همین طور نشون دادن توانایی های مربی ها  ،بچه ها شعر های انگلیسی رو برامون جلوی همه خانواده ها  توی سالن اجرا کنند  .قرار شد که برنامه ساعت 4 باشه و چون بابا کار داشت نمیتونست باهامون بیاد ومن وتو تنها رفتیم چون گفتند به پدر بزرگ ومادربزرگ ها  کارت دعوت نمیدیم  برای این که سالن کوچیک وخیلی شلوغ میشه  غمگین

 از اون جا هم که همه خانواده  خودشون رو اماده کرده بودند که قبل از ما اون جا باشند بعد از شنیدن خبر کلی افسردگی گرفتند وتا چند وقت با من مثلا قهر بودند زبان یکی نیست بگه مگه من مدیر برنامه ام والا......خندونک

 خلاصه بعد از این که ازم قول گرفتند که هم دوربین ببرم هم از لحظه به لحظه اش فیلم برداری کنم مونده بودم زیر  بار این همه کار همزمان چه کار کنم که خدا بابا  رو برامون رسوند واین شد که فیلم برداری یه عهده بابا افتاد ومنم نقش عکاس ، مسئول اروم نگه داشتن  شما ،  مسئول بردن شما تا سر سن ، و مسئول خورد وخوراک و... مدیونی فکر کنی شوخی میکنم زیبااخه اون ساعت وقت خوابت بود هم نق نق میکردی ،هم وقتی که از وقت خوابت بگذره دچار بیش فعالی میشی وکنترلت سخت میشه  وهم گرسنه ات شده بود ودائم خوراکی میخواستی  وهم برای اولین بار یه هم چین جمعیتی رو دیده  بودی وهر کاری میکردم روی سن نمیرفتی  ومجبور شدم بغلت کنم بزارمت روی سن .فکر کن جلوی اون همه ادم من تنها مادری بودم که داشتم بچه به بغل میرفتم روی سنخسته وبعد تازه شغل شریف فیلم برداری و عکاس باشی هم به عهده ام میافتاد چی میشد 

خلاصه این که با این که باورم نمیشد  ولی برنامه به خوبی اجرا شد وتو هم خیلی بامزه شعر میخوندی و حرکات موزون داشتی

 

 ونداد با تیچر دوست داشتنی اش خانم نادریمحبت

 

 

ونداد در حال خوردن اب البالوخوشمزه

 

 در صف انتظار برای رفتن روی سنبغل

 

 اولش با شک داشتی جمعیت رو نگاه میکردی ولی به موقع به خودت اومدی وبرنامه رو اجرا کردی وخیلی بامزه میرقصیدی ومیپریدیخندونک

ونداد خسته از اجرای برنامه ودرحال چرت زدنزبان

 

 واما مثل همیشه ......

 

من برای رسیدن به ارامش 

 تنها 

 به تکرار اسم تو بسنده خواهم کرد.....

 

سن پسرک در این پست 3 سال و 6 ماه

شهریور 1393

 

 

 

پسندها (8)

نظرات (13)

مامان الهام
7 آبان 93 22:36
آفرین به ونداد جووون
محبوبه مامان الینا
8 آبان 93 7:57
آفرین به گل پسر خوشگل و خوش پوش و با اعتماد به نفس
بابا و مامان آروین کوچولو
8 آبان 93 20:38
قربوووووووووووووووون پسر ماهم هزار آفرین به تو پسر گل خوش تیپم ایشاله همیشه خوش بدرخشی عزیزماهم
شيك پوش
15 آبان 93 17:07
با ما شيك پوش شويد: http://alizeshop.mihanblog.com
رها مامان راستین
19 آبان 93 10:37
عالی بودز تک تک نوشته هات لذت بردم الهی فدای تو پسر مهربونم بشم
مــــــامـــــانی
19 آبان 93 16:09
پیوندتان مبارک
♥مرجان مامان آران و باران♥
20 آبان 93 1:16
ای جانممم عزیزممم چه اقایی شده ماشالاااا
مامانی کسرا
27 آبان 93 0:36
الهيييييي چه بزرگ شده چه اقا شدهماشالله خدا حفظش كنه جريان اون خبر پست قبلي چيه عايااا؟
مامانی کسرا
2 آذر 93 22:28
الهـــــــــــــــــــــــیمن عاشق اون عکسشم که خسته شده سرشُ گذشاته رو صندلی پشت به دوربین ونداد خیلی آقاااااااااااست چقدر واسه اعتماد به نفسشون این کارا عالیه انشالله خانواده های عزیز هم درک میکنن آفرین به آقا ونداد عزیز. هزار تا بوس واسش... خوب و خوش باشی بهاره جان
بانو
6 آذر 93 15:33
سلام برای بچه ها قانون، قانون است! www.banoo.ir/post/1299 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
بانو
10 آذر 93 12:27
سلام مادران معتاد اینترنتی www.banoo.ir/post/1281 منتظر حضورتان هستیم. جامعه مجازی بانو
مامان آیسو وآیسا
10 آذر 93 20:24
آفرین به ونداد جون زبر وزرنگ وباهووووووش
مــــن
8 مرداد 94 12:50
آفرین به ونداد جون گل