تولد نورا - 30 مرداد
سلام عزیز دلم دوباره یه مامان مونده با کلی مطلب جا مونده
امسال اولین سال تولد نورا کوچولو بود که عمه مولود تصمیم گرفت براش یه جشن خونوادگی وجمع وجور بگیره .
از اون جایی که تو اولین نوه خانواده پدری ومادری هستی وهمیشه مرکز توجه همه بودی وهستی ، همه دچار بحران روحی شده بودند که حالا چه جوری به نورا کادو بدن که تو ناراحت نشی .
از اون جا که سال اول پدر جون ومادر جون برای شما کادوی تولد یه ماشین شارژی گرفته بودند ، تصمیم گرفتند که بین نوه ها فرق نزارن وبرای نورا هم یه ماشین بگیرن . فقط بیچاره ها مونده بودند که چه جوری به نورا بدن که تو ناراحت نشی .
بعد از کلی مشورت تصمیم گرفتیم وقت دادن کادوی مادر جون اینا شما رو ببریم وسرگرم کنیم تا کادو رو بدن وعکس اشون رو بگیرن ودوباره قایمش کنند تا عمه مولود دوباره ببرتش خونه خودشون. این اولین سوژ0 بود دومین سوژه خرید کادو از طرف ما برای نورا بود. از اون جا که نمیخواستیم دل نازک پسرکمون بشکنه به هخمون اندازه که پول برای کادوی نورا دادیم ( یه اشپز خونه برای نورا هدیه گرفتیم )برای شما هم یه ماشین کنترلی بزرگ خریدیم ، ولی از اون جا که گل پسری ما عاشق اشپزی وبازی با وسایل اشپزخونه است همین که اشپزخونه رو دید اعلام کرد من این وبه نورا نمیدم خلاصه هر چی ما به گوش این بچه خوندیم که ای بابا این کادو دخترونه است، زشته پسرا بازی کنند ، عمه مولود برات یه هدیه گرفته ،اصلا این کادو خراب، اصلا این کادو فلان ... به گوش بچه ما نرفت وگفت همین که گفتم اگه عمع مولود ندش به من منم دیگه نمیزارم نورا بیاد خونمون با اسباب بازی هام بازی کنه و باهاشون قهر میکنم ....
خلاصه این که مجبور شدیم کوتاه بیایم وپیشاپیش به عمه مولود اعلام کنیم بعد از باز کردن کادو باید بدی ونداد یه دل سیر بازی کنه وگرنه تهدیدتون کرده دیگه با نورا قهر میکنه
این شد که این جشن کوچولو برای کل خانواده هزینه دوبرابر داشت اخه همه مجبور شدن به جز نورا برای ونداد هم کادوی تولد بگیرن تا یه وقت روح لطیف بچه امون اسیب نبینه
ومن از همین جا از هم عذر میخوام وتشکر میکنم که این همه به احساسات بچه من توجه میشه
بریم سراغ عکس ها راستی من از همین جا باید اعلام کنم که ونداد از این به بعد دو تا تولد داره
کادوی پدر جون ومادر جون به ونداد
اینم یه عکس با هدیه امون
واینم ماشین که برا ت خریده بودیم هنوز هیچی نشده سرش دعوا شده ...
اینم کادوی نورای بیچاره است .گیر داده بودی که به عروسک شیر بدم .مگه ولش میکردی بدبخت رو ، این قدر میخورد تا استفراغش میگرفت و تو غش غش میخندیدی
اینم روابط در حالت حسنه بین دختر عمه وپسر دایی
چه حرف ها که در درونم ناگفته می ماند
خوشا به حال شما که شاعری بلدید
سن پسرک در این تولد 2 سال و 6 ماه......
مرداد 1393.....
پ .ن : کیفیت دوربین خراب نشده امان از تنبلی که حوصله ندارم رمش رو خالی کنم ومجبورم با تبلت عکس بگیرم